راهنمای سوم: برای مدافعان، یک دلیل موجه مهیا کنیم.
از بین دگرجنس گرایان، زنان کمی و مردان کمتری بلافاصله پس از آشنایی با گرایش های جنسی حاضر می شوند از حقوق اقلیت های جنسی و یا جنسیتی با شجاعت و صراحت دفاع کنند.
آنها ترجیح می دهند تا مدت ها مستقیماً از ما حرفی نزنند، به ویژه وقتی به تازگی این حقیقت را درک کرده باشند. آنها مجبورند به دنبال یک تبصره، قانون یا مصداق بگردند تا بتوانند در سایه حقوق مدنی، حقوق بشر، تساهل، رفتار عادلانه و مفاهیمی از این دست تنها گریزی به حقوق ما بزنند.
با این حساب، حمایت جسورانه و مستقیم از طرف آنها را نباید انتظار داشته باشیم. در عوض با فراهم نمودن دلایلی موجه به آنها باید کمک کنیم تا زیر سایه آن دلایل و مفاهیمی چون رفع تبعیض، آزادی برای بیان، امنیت بیان، جبر و اختیار، آزادی برای عقیده، آزادی تجمع، امنیت اجتماعی، برابری حقوق و مانند آن به کارزار (کمپین) ما بپیوندند.
محکم ترین دلیل موجه برای مدافعان خود را در راهنمای دوم _که می گفت: اقلیت های جنسی و جنسیتی قربانی هستند نه مبارزان آزادی_ با بیان اینکه گمشده ما امنیت است نه آزادی دیدیم. در نظر داشتن این اصل که ما به دنبال امنیت پایدار خود و جامعه هستیم نه آزادی مقطعی خویش، نه تنها به معنی احترام به جامعه بلکه به معنی درک درست از طبیعت تغییرات، توسعه اجتماعی و رسیدن به جامعه مدنی است و دلیل موجهی نیز برای برخاستن مدافعان از بطن جامعه مهیا می کند.
جامعه زمانی به اقلیت های جنسی و جنسیتی آزادی می دهد و حقوق ما را به رسمیت می شناسد كه از امنیت خود و فرزندانش مطمئن شده باشد. این اطمینان دادنی است و حق ما گرفتنی است و در این پیكار قلبهای مردم را باید برد.
یک چیز در گوشه و کنار جهان مشهود است: قانون بدون حقوق اقلیت های جنسی، قانونی در حال مرگ است.
احترام یا اختلال روانی، ازدواج یا هرزگی، برابری یا اعدام، احساس را زیر سقف عشق بردن یا زیر پل و کنار خیابان و کنج خلوت خرید و فروش شدن، قانون یا بی قانونی، به كدام میدان داده می شود؟ به همان كه برایش میدان بگیریم.
چگونگی رابطه دو نفر در نهایت خارج از حیطه تصمیم گیری جمعی است و عشق، بی نیاز از رسمی شدن، در قانون نمی گنجد ولی عدم قبول اقلیت های جنسی و جنسیتی، تبعیض و بی احترامی، انکار همجنس گرایی و نادیده و نشنیده گرفتن گرایش های جنسی، ناراحت كننده و ظالمانه است.
هیچکس نباید به خاطر آنچه با آن وجود یافته است یا به خاطر عشق ورزیدن به وجودی آزار بیند.
از دو همجنس كه در رنج، بیماری، شادی، سختی و آسانی زندگی پشتیبان هم و به هم متعهد اند، نه تنها آسیبی به جامعه نمی رسد كه در تقویت و سلامت روانی آن اثر مثبت دارد، به شرطی كه جامعه متوجه شود همجنس گرایی اختلال یا همجنس بازی نیست. بداند كه همجنس گرا یا باید زندگی عادی با همجنس خود را تجربه كند یا زیر فشار ازدواج ناخواسته و یا اختلال های روانی حاصل از عدم قبولش عواقب ناگواری به بار آورد.
ما از این زاویه به امنیت خود و جامعه و نه تنها به آزادی خویش می نگریم.
مطرح شد که تنها پرسش های رنگین کمانی (پرسش های باز) در راستای گام حساسیت زدایی هستند، چنین پرسش هایی می توانند بهانه خوبی در دفاع از ما پیش پای طرفداران محافظه کار و حتی جلوی چشم صاحبان منطق دو ارزشی بگذارند. پرسش درباره پیوستگی گرایش ها، خود گرایش و نه حواشی آن و نه رفتارهای جنسی و تأکید بر بی موردی هراس که ریشه در جهل دارند. (برای آشنایی با مفهوم پرسش باز و به کار گیری آن در عمل، فایل شماره چهارده این پیوند را بشنوید)
برای نمونه پرسش هایی همچون "آیا ازدواج همجنسگرایان را حمایت می کنید یا نه؟" یا اینکه "آیا همجنس گرایی را خوب می دانید یا بد؟ قبول دارید یا خیر؟" پرسش هایی سیاه و سفید است که با تقویت منطق دو ارزشی، پاسخ روشن و جالبی در پی نمی آورند و دلیل موجهی پیش پای مدافعان نمی گذارند، به ویژه وقتی با یک متفکر و یا سیاست مدار امروز ایران روبرو و در مراحل اولیه جنبش هستیم. آنها ترجیح می دهند سری که درد نمی کند را دستمال نبندند. اگر ما به دنبال چنین آزادی هایی هستیم، پیشتر امنیت متناظر با آن آزادی را به جامعه باید داده باشیم، پس از آن می توانیم از مدافعان خود حمایت طلب کنیم.
حق گرفتنی است ولی تعامل و مذاکره با جامعه و حکومت ها یعنی خرید و فروش امتیاز (قدرت چانه زنی)؛ این در عمل، تنها گرفتنی یا تنها دادنی نیست. (برای شنیدن مفهوم خرید و فروش امتیاز به فایل صوتی شماره ده از این پیوند گوش کنید.)
نمونه های دیگری برای جور کردن دلایل موجه در راهنمای نخست یعنی حساسیت زدایی مطرح شد و با موضوع هایی چون نگاه سیستمی، مبارزه با دو قطبی سازی، ورود به عرصه فقهی و مذهبی، قدم های برون آیی و "روز ملی مبارزه با رنگین کمان هراسی" به آن پرداخته شد که همگی در جهت این راهنما کارایی دوچندان می یابند. اما چه دلایل بیشتری وجود دارند؟
بسیار مهم است که خواسته های جنبش در قالب دلایل موجه و بر پایه های عدالت خواهی، علم و قانون استوار باشد چون مدافعان ما باید به مذاکره یا جنگ با مخالفان یا ستیزه جویانی بروند که کورکورانه پشت کلمه اخلاق و یا نقاب مذهب سنگر می گیرند. همجنسگرایی-ستیزها ممکن است ندای وا اسلاما سر دهند، عمامه از سر اندازند، کفن بپوشند و از هیجانات و جهل مردم برای ستیز با ما بهره برند. پس تنها سلاح علم و عدل را در دست مدافعان باید بگذاریم، تنها حقایق علمی و نه تئوری ها و فرضیه های بحث برانگیز و ثابت نشده! ژنتیک و روانشناسی دو حوزه فعال و حساس در این زمینه هستند و آشنایی با این دو حوزه برای ورود به وادی علم ضروری است.
بدون آگاهی کافی، هرگونه قطعیت در نتیجه گیری به نام علم، نوعی ظلم و مردود است. در راستای این راهنما اگر برخی بر اختلال یا بیماری ما اصرار دارند، نیازی نیست ما نیز بر عدم آن اصرار کنیم. در عوض و در عمل هر دو ما آزمایشگاه های ژنتیک را باید مجهز نماییم و در کنار آن مطالعات روانشناختی مرتبط با گرایش های جنسی را حمایت کنیم.
اینکه با فرضیه هایی اصرار شود یک گرایش جنسی و یا جنسیتی، اختلال روانی یا بیماری ژنتیکی است یا نیست و به طور قطع بر آن تأکید گردد، جای بحث ندارد بلکه تنها حد بالاتری از آگاهی را می طلبد. با این کار برای نو حامیان و حتی مخالفان، دلیل موجهی با استفاده از قدم خود آنها و کمک خود آنها جور می شود. ما بیش و پیش از هر کسی به نتیجه آزمایش ها و مطالعات ایمان داریم! (ر. ج. "بدون آگاهی کافی، هرگونه قطعیت در نتیجه گیری، نوعی ظلم است.")
آنچه با علم امروز با تکیه بر ژنتیک به کار تبلیغ اجتماعی ما می آید، مصداق هایی با عینیت خارجی است که باید جا بیفتد: "دو تا چشم یه نفر هم می تونه رنگ هم نباشه" یا "دو تا انگشت مثل هم نیستند" و از آن این حقیقت بر می آید که ریشه ژنتیکی گرایش جنسی هم، رنگین کمانی می تواند باشد. همانطور که در بسیاری از موارد هر دو نفر در این دنیای بزرگ، بی اختیار از هم متفاوت اند، ژنتیک عشق ورزیدن نیز می تواند برای همه یک جور نباشد.
مقیاس کینزی و مقاله "پنج مفهوم، پنج کلمه، یک چوب" و مقاله "جنسیت و گرایش های جنسی به زبان ریاضی (مقیاس برداری)" نمونه سلاح هایی هستند که در راستای این راهنما می توانند دروازه رسانه ها را نیز در همراهی با مدافعان قدری به روی ما بگشایند.
تبیین موارد بالا، ارزشی کردن آنها و آنچه در ادامه می آید، دلایلی موجه و قابل اتکا برای مدافعان ما پیش دست و قدم حمایت آنها می گذارد.
در راهنمای نخست مطرح شد که حساب همجنس گرایی از همجنس بازی باید جدا شود. همچنین اینکه هراس زمانی ریشه می گیرد که فرد نمی تواند آینده یک پدیده یا رفتار و نتایج آن را پیش بینی کند. از این منظر همجنسگرایی-هراسی برای برخی در اصل ماجرا همجنسبازی-هراسی است که به همجنسبازی-ستیزی می تواند منجر شود و در حقیقت باید بشود. این خود دلیل موجهی در اختیار حامیان ما می گذارد. بیماری ها و ناهنجاری های روانی بسیاری در سایه روابط هرزه میان دگرجنس گرایان و نیز میان اقلیت های جنسی رشد می کنند، ما باید پیشگام مبارزه با همه آنها باشیم.
تجاوز جنسی مرد به مرد (لواط) و نسبت آن با همجنس گرایی نیز در قیاس با زنا و نسبتش با دگرجنس گرایی، مورد دیگری در حوزه مسائل فقهی و نه دینی است. (با پوزش فراوان از به کار بردن الفاظ بالا) (پیوند به مقاله های مذهبی مرتبط، در بخش چهار از پانزده آورده شده است.)
برای عده ای هراسیدن از همجنسگرایی به دلیل عدم پیش بینی آینده و احساس نا امنی است و در پی هراس و نا امنی، ستیز با همجنسگرایی به پشتوانه منطق دو ارزشی جان می گیرد. با در نظر داشتن این روند باید تکرار و اصرار کنیم که: "چگونگی رابطه دو نفر خارج از حیطه تصمیم گیری جمعی است ولی نباید فراموش شود که اگر رفتارهای بشر از راه ژنتیک بر نسل های آینده اثر گذار باشد، اخلاق و قانون نباید مجوز رفتارهای غیر مسئولانه، متعدد و سطحی جنسی را صادر کند. اخلاق و قانون در کنج خانه ها و در فضای عمومی، ضامن بقاء و سلامت بشر و دغدغه همه ما باید باشد."
این خود دلیل بسیار محکم دیگری پیش روی مدافعان ما می گذارد.
مطرح شد که زنان جوان بیشتر از مردان و زودتر به درک و حس درستی از همجنس گرایی می رسند و هراس خود را کنار می گذارند.
در کنار این تفاهم، زن ستیزی و کودک آزاری از جهت خلاء قانونی، وضعیت دانش و بینش اجتماعی و تعصب فکری و عملی، همگی با تعدی به حقوق اقلیت های جنسی و جنسیتی همپوشانی زیادی دارند. زمانی که از رسانه های رنگین کمانی با همه آن ها مقابله شود، اثر غیر مستقیم خواهد داشت و مدافعان را در حمایت از ما جسور می کند.
در این مورد نباید از اصل شرطی شدن مخاطب غافل ماند. اخبار تجاوز، زن ستیزی و کودک آزاری دلخراش اند.
گرچه حمایت از کودکان و زنان مورد ستم و بازتاب اخبار جرایم مرتبط با اقلیت ها همراستای راهنمای سوم و دوم است ولی نباید با زیاده روی کاری کنیم که هرگاه اسم فلان مرض یا آزار و تجاوز می آید، همجنس گرایی یا نشان آن بلاگ یا سایت خبری _که احتمالاً رنگین کمان هم دارد_ ناخودآگاه یادآوری شود.
مقدم بر چنان پوشش خبری، این اصل عملی را باید پیگیری کنیم: "مردسالاری (نرسالاری) و زور بازو نشان دادن و نرینگی تنها برای جامعه ای که کسب قدرت و درآمد را در خرد، دانش و آگاهی مهندسی کرده باشد، بی معنی می شود."
در این راستا، زنان موفق و قدرتمند زیادی هستند که حضور اجتماعی آنها به حضور اقلیت های جنسی و جنسیتی کمک می کند چراکه نگرش زن ضعیف و مرد قوی را به نفع پیوسته دیدن پدیده ها از میان به کنار می راند.
دفاع از زنان قدرتمند و حقوق آنها _از جمله در زمینه قضاوت، نماینده جمهور (ریاست جمهور) شدن و قانون کار که حقوق زنان در این موارد باید رعایت شود_ نه تنها به حضور رنگین کمانی ها و غیر مستقیم به پیوسته دیدن گرایش های جنسی و جنسیتی کمک می کند بلکه دلیل موجهی برای حمایت از ما پیش پای بانوان و مردان همراهشان قرار می دهد.
این نیز یک اصل است که طیف گرایش جنسی با در نظر داشتن طیف گرایش جنسیتی معنی حقیقی خود را پیدا می کند. (ر. ج "مقیاس برداری") ولی آشکارا باید فریاد زد که پیوستگی جنسیتی، نر و ماده آفرینش، خلقت و یا طبیعت را ...
ادامه راهبرد را با بر چسب "پیش نویس راهبرد " در پست های آینده دنبال کنید.
خطوط حاضر آسمانی نیست که تغییر بر دار باشد. برای بهتر شدن آن انسان هایی می کوشند که باور دارند تنها نیستند. (حذف عمدی چند ویرگول)
خواهشمند است دیدگاه های خود را برای بهبود و پیشرفت این راهبرد (استراتژی)، راهنماها (تاکتیک ها) و راهکارها (تکنیک ها) بر چشم رنگین کمانی ها قرار دهید.
آذر نود و یک