راهبرد جنبش همجنسگرایان (پیش نویس - آذر ۱۳۹۱ - بخش دوازده از پانزده)

بخش های پیشین با "پیش نویس راهبرد " برچسب خورده اند.
ادامه راهنمای سوم: برای مدافعان یک دلیل موجه مهیا کنیم
... ولی آشکارا باید فریاد زد که پیوستگی جنسیتی، نر و ماده آفرینش، خلقت و یا طبیعت را نقض نمی کند. کار نقض، از چارلز داوکینز و داروین و پاسخ چرا دو جنس و حلقه های گمشده و پیدا شده تکامل اگر بر آید. کار و حرف ما جز این است.
جابجا به کار بردن لفظ جنسی با جنسیتی اشتباهی فاحش است ولی هر دو این گرایش ها با در نظر گرفتن این حقیقت تلخ به یک چشم دیده می شوند که ما انسان ها نسل به نسل هر دو نقاب جنس-جنسیت و گرایش جنسی خویش را نو به نو رنگ زده ایم. مطمئناً این نقاب ها و بازیگری نقش زن یا مرد، کاربردی داشته است و دارد. کاربردی که به مرور کارایی خود را در برخی زمینه ها از دست می دهد تا جایی که فرد نقش خود را بازی کند نه آن نقشی که از کودکی و حتی از سونوگرافی (درون بینی صوتی) به دستش داده اند!
چه بخواهیم چه نخواهیم جامعه برداشتن نقاب جنسیت زن مطلق یا مرد مطلق را با سرعتی انجام می دهد که امنیتش حفظ شود. برخی جوامع به آرامی ولی هر روز بیشتر از پیش تضمین امنیت خود را از فرض جنس-جنسیت مطلق و گرایش های جنسی مطلق جدا می کنند. چگونه؟
آنها کسب قدرت و درآمد را در خرد، دانش و آگاهی مهندسی می کنند

(ر.ج. مقاله "آنهایی که می دانند و آنهایی که نمی دانند، برابرند؟") و قدرت ناشی از ثروت را با عدالت اجتماعی آشتی می دهند. (یک نمونه عملی)

با این کار، مردسالاری (نرسالاری) و زور بازو نشان دادن و نرینگی، همپای زن سنتی از کارایی و نقش پذیری قدیمی خود _چه فردی و چه اجتماعی_ می افتد. این نقطه ای اهرمی و روشی کارا برای جنبش های مدنی بویژه جنبش زنان است.
برخی دیگر از جوامع عقبگرد هم دارند. نه تنها چون مذهبی افراطی هستند بلکه کسب قدرت و درآمد را در خرد، دانش و آگاهی مهندسی نکرده اند و در پی آن، حضور اجتماعی زن را نیز مانع انجام وظایف سنتی وی می یابند.

چنین جوامعی در سیر قهقرایی، کسب قدرت و درآمد را در خرد، دانش و آگاهی معمولاً حتی برای مردان نیز مهندسی نمی کنند و در پی آن می ترسند که یک مرد، نقش های سنتی و نانوشته خود مانند نان آوری اش، مبارز میدان جنگ بودنش، فرمانبر پیر قبیله بودنش، مدافع مرزهای جغرافیایی، عقیدتی، قومی و یا نژادی نقشه های کاغذی بودنش، مردانگی و غرورش و روابطش در مقابل ضوابط و تعهدش در مقابل تخصص را از دست بدهد و جامعه و ساختار حکومتی سست و نیست (مضمحل) شود. آنوقت آنهایی که ید طولایی در دوقطبی سازی و دشمن دژمن کردن و ساختن دارند، کم می آورند!
البته در مورد یک زن این نگرانی را کمتر دارند چون وظایفی از جنس دوم برایش در نظر گرفته اند؛ به همین نسبت همجنس گرایی زنان را نیز راحت تر قبول می کنند و از جانب دیگر بیشترین کنترل سیاسی و اجتماعی را روی تغییر جایگاه زن اعمال می کنند تا مبادا چارچوب های ذهنی شان خرد شود.
امید ما و مدافعان ما امنیتی است که اجازه می دهد مردان، زن درونی خویش و زنان، مرد درون خود را بهتر بشناسند تا با خودآگاهی شعبه شعبه و گروه گروه بودن خویش را دلیلی بر تقویت خود و واجب بودن احترام متقابل در طیفی پیوسته از گرایش های جنسی و جنسیتی بدانند.
در یک نمونه عینی، همجنس گرایان مردی که بسیار مردانه ظاهر می شوند و مردان ورزشکار قوی ای که می گویند همجنسگرا هستند، موردهایی اند که امنیت روانی جامعه مردسالار را تا حدی تضمین می کنند و بالقوه توان اصلاح آنرا دارند. به همین صورت ورزشکاران زنی که بتوانند در عین زنانگی، ورزش را از انحصاری مردانه خارج کنند کمک بزرگی به تصحیح نگاه جامعه می نمایند.
فوتبالیستی که می گوید همجنس گراست یا همجنس گرایی که فوتبالیست خوبی باشد. تبلیغ بانوان رزمی کار و ... همگی موثر اند.
در عرصه سیاست، تجارت، فضانوردی و ... نیز همین دو قیاس با دست بازتری مصداق دارند و به کار می آیند.
رژه همجنسگرایان زن و مرد در کنار یکدیگر و با لباس نظامی، حضور همجنس گرایان در ارتش های خارجی و اهمیت بازتاب آن در جامعه ایران اینجاست که رخ می نماید. تبلیغ وزیر دفاع همجنس گرا در شرایطی که نظامیان، عادلانه ضامن صلح باشند، به کار می آید. همه این ها تلاشی برای پیوسته دیدن طیف گرایش های جنسی-جنسیتی است وگرنه ما مسئول رفتار عده ای در آنسوی دنیا نیستیم. این تلاش، افزون بر تقویت طیف نگری در راستای راهنمای نخست و "در دید بودن" نیز هست.

با این حساب هر گونه دفاع از حقوق زنان و مخالفت با تفکیک و تبعیض جنسیتی همراستا با حرکت جنبش است و می تواند باشد اگر امنیت و حریم مرتبط با این آزادی تبلیغ شود و پیش از آن همگام با جامعه تأمین شدنی باشد. وجود این امنیت دوشادوش آزادی، حد لازمی از فرهیختگی جامعه را نیاز دارد.
برای بالا بردن این حد، از مقوله امنیت فرد فرد جامعه گرفته تا امنیت ملی، همگی باید با فرهیخته بودن پیوند داده شوند و کسب قدرت و درآمد در بیشتر دانستن و بهتر عمل کردن برنامه ریزی، سازماندهی و نهادینه شده باشد. ملموس تر اینکه باید کسب روزی و کسب مقام را با آگاهی و دانش در نسبت مستقیم مهندسی کرد. چیزی که اکنون تقریباً برعکس است. در نبود مردمی سالاری و عدم رعایت اصل "دولتی نبودن دین"، اولین قدم این مهم به عنوان نقطه ای اهرمی، ارزش یابی و درجه بندی اصناف و افراد از نانوا تا دکتر، از مجلسی تا آیت الله است. در سایه این کار، مردان و زنانی که بیشتر می دانند و بهتر عمل می کنند با بازیابی حرمت و کرامت نفس (خودپاسی و خودارزی) می توانند قدرت اجتماعی و درآمد متناسب با توان، لیاقت و کفایت خود بیابند، علمی بیاندیشند، ما را بفهمند، حرف بزنند و عمل کنند.
در راستای این راهنما و در دفاع از درجه بندی و قرار گرفتن هر کس سر جای خود، برای واژه "اقلیت" نیز باید ارزش سازی کنیم. چگونه؟ با تبلیغ این حقیقت که فرهیختگان (الیت) جامعه در اقلیت هستند و مسیر بالا رفتن آنها باید باز باشد. عوام همیشه در اکثریت بوده اند و احتمالاً خواهند بود. همیشه تغییرات اجتماعی را اقلیتی که بیشتر می دانند و بهتر می فهمند و قدم پیش می گذارند، جلو می برند. این واقعیت افزون بر همجهتی با این راهنما، در راهنمای چهارم هم _ که می گوید: رنگین کمانی ها فرهیخته اند و فرهیختگان نیز از آنها حمایت می کنند_مطرح است.

ما در کنار مدافعان خود، نوید دهنده ایران بهتری هستیم و ریشه ای تر از هر حرکت اجتماعی دیگری می توانیم مؤثر باشیم. دلیل آن این است که گرایش های جنسی افزون بر اهرمی بودن بواسطه تحریک و تقویت منطق چند ارزشی در جامعه، مقوله ای است که تنها در فرهیختگی و تراز بالایی از آزادی-امنیت فرای تابوها قابل درک و دفاع می شود.
روشن است که چه بار سنگینی بر دوش ماست. ما و دیگر جنبش های مدنی رنگین (کمانی) نمی توانیم و هوشمندانه نیست که هر یک جداگانه جلو رویم. جوامع پیشرفته که تراز آزادی-امنیت بالاتری دارند یکی پس از دیگری توانسته اند اندکی از این بار را به موازات جنبش های گوناگون مدنی، کارگری، زنان و ... کم کنند. در عوض ما نیز باید تا جایی که می توانیم باری از روی دوش این جنبش ها برداریم. همه این فعالیت ها می تواند دلایل موجهی برای مدافعان ما بسازد. خود را محدود به حرف زدن از خود نکنیم!
برای رسیدن به جامعه و جهانی بدون همجنسگرایی-هراسی و بدون همجنسگرایی-ستیزی، این ریشه های منطق سیاه یا سفید-بین است که باید زده شود. افراط گرایی، عدم تحمل مخالف و حتی ناجورکشی (ترور و تروریسم) نیز از همین منطق بر می آید. چنین منطقی در جهل و غفلت ریشه دارد و تا زمانی که با برد یا باخت، دین یا دنیا، بهشت یا جهنم، ارباب یا رعیت، کارگر یا کارفرما و هر سیاهی یا سپیدی دیگری گره زده شود و روزانه تقویت گردد، طبیعی است که برای کندن ریشه هزاران ساله اش، گاو نر می خواهد و مرد کهن!
خوشبختانه ما تنها نیستیم. رنگین کمانی بودن و دیدن و هرگونه مبارزه با سیاهی-سپیدی، دوشادوش یکدیگر برای نابودی ظلم و با هدف برابری خواهی جهانی در زمینه های گوناگون حرکت می کنند و ساختارهای بی نظیری را برای آینده نوید می دهند.
ما می توانیم و باید دنیای بهتری را نوید دهیم.

امروز تفاوت ما به عنوان اقلیت جنسی بیش از هر زمانی و بهتر از هر گروهی می تواند مایه نزدیکی و آشنایی (تعارف) بشر باشد. ما موهبتی هستیم که صرف وجودمان می تواند بشر را به خودشناسی بیشتر برساند، اگر بیاندیشند!
"کمپین رژه صلح" پتانسیل چنین حرکت اجتماعی را دارد.
البته به دلیل عدم امنیت در فضای مجازی و عدم پایبندی عده ای افراطی (اصولگرا) به اصول این فضا، چنین ابزارهایی نباید تنها امکان قلمداد شوند.

در راستای این راهنما باید توجه داشت که رژه افتخار، تبلور همزمان آزادی و امنیت در کل جامعه باید باشد وگرنه برهنگی افتخاری ندارد. (ر. ج. پست "رژه افتخار تبلور همزمان آزادی و امنیت ......")
ارزش های این رژه از هم اکنون باید شخصیت بیافرینند و شخصیت های اجتماعی، سیاسی و یا فرهنگی را همپای دلایل موجه همراه کنند. این همراه سازی به کار راهنمای چهارم _ که می گوید: رنگین کمانی ها فرهیخته اند و فرهیختگان نیز از آنها حمایت می کنند_نیز می آید.
همانطور که در بخش پنج از پانزده مطرح شد، "روز ملی رنگین کمان" و مبارزه با رنگین کمان هراسی تنها به ما تعلق ندارد.

ما می توانیم و باید ایران بهتری را نوید دهیم.

ولی آیا در میدان سیاست نیز به دنبال جور کردن دلیل موجهی برای حامیان سیاسی خود باید باشیم؟
آیا وارد شدن به میدان سیاست از ما یک مبارز می سازد و این مغایر با قربانی جلوه نمودن است؟
پاسخ این دو پرسش و چرایی و چگونگی ورود به دنیای سیاست در کنار هدف های میان مدت سیاسی در مقاله "سیاست یعنی رنگین کمان را دیدن" آورده خواهد شد.

راهنمای چهارم: تبلیغ این حقیقت که رنگین کمانی ها فرهیخته اند و فرهیختگان از آنها حمایت می کنند.

ادامه راهبرد را با بر چسب "پیش نویس راهبرد " در پست های آینده دنبال کنید.
خطوط حاضر آسمانی نیست که تغییر بر دار باشد. برای بهتر شدن آن انسان هایی می کوشند که باور دارند تنها نیستند. (حذف عمدی چند ویرگول)
خواهشمند است دیدگاه های خود را برای بهبود و پیشرفت این راهبرد (استراتژی)، راهنماها (تاکتیک ها) و راهکارها (تکنیک ها) بر چشم رنگین کمانی ها قرار دهید.
آذر نود و یک