کمپین رژه صلح: کارزار "به خاطر صلح و آزادی" آری یا نه؟

کارزار "به خاطر صلح و آزادی" وسیله مناسبی تنها برای حرکت به سوی ایستگاه اول مشروطه سازی به نظر می رسد.
این یک اصل است: شاه یا رهبری که مدیر هم باشد، دیکتاتور می شود. حرکت های اصلاح طلبانه در سرانجامی خوش بینانه تنها می توانند رهبری مشروطه را به ارمغان آورند. گرچه ایرانیان یک قرن پیش مشروطه را تجربه کردند ولی منفعل ماندن امروز آنها از یک طرف و شیطنت خارجی از طرف دیگر، باز هم شرایطی را مهیا می کند که تاریخ مشروطه دوباره تکرار شود. اگر بخواهیم دست نشانده ای در دهه آینده بالا نرود باید از هر فرصتی برای کنترل قدرت مطلقه و نشان دادن قدرت مردم به قدرت های خارجی استفاده کنیم. کارزار "به خاطر صلح و آزادی" وسیله مناسبی تنها برای حرکت به سوی ایستگاه اول مشروطه سازی به نظر می رسد. صد البته لازم است در ایستگاه بعدی وسیله عوض شود. در غیر این صورت این کارزار با بزک قدرت مطلقه به تثبیت آن کمک خواهد کرد. آیا در ایستگاه بعدی وسیله مناسبی از جنس فرهیختگی و عدم انفعال وجود دارد که گنجایش سوار شدن ملت ایران را داشته باشد؟ یا بعد از صلح باید باز در ایستگاه مطلق انگاران اقتدارگرا بمانیم؟
منطق پذیرش صلح، آزادی و امنیت سنخیتی با منطق دو ارزشی حاکم ندارد.
صلح نسبی زمانی محقق می شود که آزادی افراد بیشتری هرچه کمتر امنیت اقلیت را به خطر اندازد و امنیت افراد بیشتری هرچه کمتر آزادی اقلیت را محدود سازد.
چشم های سیاه و سفید-بین به احترام رنگین کمان باید با فرهیختگی و عدم انفعال پیوسته شسته شود تا آتش جنگ برآمده از منطق دو ارزشی در چشم های خونبار و ایدئولوژی ها خاموش شدنی باشد. با پیوستن به کارزار "به خاطر صلح و آزادی" اولین قدم را می توان برداشت ولی در ایستگاه مناسب باید آگاهانه و فعالانه وسیله را عوض کرد.