راهبرد جنبش همجنسگرایان (پیش نویس - آذر ۱۳۹۱ - بخش پانزده از پانزده)

ادامه راهنمای پنجم: همه باید بدانند که تعدی کنندگان به حقوق ما، افراطی، سیاه-سفید بین، کوچک و بی شخصیت هستند.
بخش های پیشین با "پیش نویس راهبرد " برچسب خورده اند.

... چنین الگویی (الگوی کت شیک در برابر قبا) در حوزه گرایش های جنسی، تنها آمار ناسزا و تعدی _از جانب مطلق انگاران کج فهم_ را می تواند کمتر کند و در جای دیگر بین خود ما حتماً بالا می برد!
به طور کلی ارزش هایی که یک قالب می سازند و انسان ها را با آن قالب از هم جدا می کنند تا آنها را سیاه یا سفید رنگ بزنند، افراطی اند و چنین ارزش هایی هرگز نباید با این الگو برای عموم استفاده شوند. برعکس، ارزش های مشترک اند که ما را به هم نزدیک می کنند و بر ستیزه جویان و نیز بر مخالفان در کنار عموم جامعه اثر مناسب می گذارند. (این ارزش های مشترک در نوشتار "سیاست یعنی رنگین کمان را دیدن" بیان می شوند.)
اگر افراط گرایان الگوی بالا را زیر پوشش رنگین کمان برای ارزش های افراطی خود استفاده کنند، نتیجه آن خواهد شد که افرادی نافرهیخته و افراطی که کوچکترین عقیده ای به حقوق بشر و عدالت ندارند، برای سرپوش گذاشتن بر اقدامات ضد بشری خود و فرافکنی افکار عمومی، از حقوق اقلیت های جنسی، آزادی و امنیت ما دم خواهند زد. چنین کنش یا حتی واکنش حمایتی آنها، در کنار کارهای افراطی شان به راحتی می تواند به ضرر ما تبلیغ شود. در این صورت مفهوم "صورتی نمایی" و تبلیغ آن به کار می آید؛ اینکه اجازه ندهیم این افراد حقیقی یا حقوقی از اعتبار رنگین کمانی بودن و یا رنگی دیدن، برای سرپوش گذاری بر اهداف خاص خود یا برای بهره برداری سیاسی، اجتماعی و یا اقتصادی مخرب استفاده کنند و با بزک خود، ما را ابزار دست اهداف پشت پرده خویش سازند.

نوشتار "آزادی پشت چه مرزی می ایستد؟" کمک می کند آزادی بزک شده نافرهیختگان را در بده بستانش با امنیت بشوییم و در پی آن مصداق های صورتی نمایی را کمتر سخت بیابیم.
با این بزک شویی ترکیب اعمال و رفتار افراط گرایانی مصداق صورتی نمایی خواهند شد که آزادی و امنیت دیگران را برای خود قربانی کرده اند و در عین حال از ما نیز حمایت می کنند.
آیا چنان افراط گرایانی با شسته شدن بزکشان خواهند گفت: "یا با ما یا با اونا" ؟

راهبرد جنبش همجنسگرایان (پیش نویس - آذر ۱۳۹۱ - بخش چهارده از پانزده)

بخش های پیشین با "پیش نویس راهبرد " برچسب خورده اند.

راهنمای پنجم: همه باید بدانند که تعدی کنندگان به حقوق ما، افراطی، سیاه-سفید بین، کوچک و بی شخصیت هستند.
در این مرحله از کارزار برای گرفتن حقوق اقلیت های جنسی و جنسیتی حلقه عدل را بر ظالمان باید تنگ تر کنیم. شرایط را بر تعدی کنندگان به ویژه در سطح رسانه ها باید سخت تر نماییم. این تنها زمانی کارساز است که ورود به رسانه، تبلیغات و حساسیت زدایی در مراحل پیشین، فراگیر و عادی شده باشد.
بی پرده اینکه تعدی کنندگان ظالم در آن مقطع زمانی باید بدنام و رسوا شوند؛ نه اینکه چیزی به دروغ به آنها نسبت دهیم بلکه لازمه چنان مقطعی، رسوا کردن است. آنها در آن زمان همه نیروهای هجو پراکنی و زهر پاشی خود را بسیج خواهند کرد تا به ما تک بزنند. آنان ما را -از دید خود- حتی شیطان خواهند خواند و در ردیف جانوران و زشتی پرستان و بدخویان خواهند دانست.
پاتک در چنان مقطعی دو بخش دارد:
بخش نخست: در گام حساسیت زدایی از شک و تردید و بی تفاوت سازی استفاده می شد، در این بخش افزون بر آن راهکارها از شرم و احساس گناه هم باید بهره برد. به دنبال این باید باشیم که برحق پنداری ستیزه جویان، با شرم و احساس گناه جایگزین گردد.
بخش دوم: نافرهیختگی همجنسگرایی-ستیزان برای جامعه آنقدر باید روشن و آشکار شود که حتی عوام به طور ناخود آگاه، خود را از آنها کنار بکشند.
در راستای این دو بخش، رفتار و گفتار یک ستیزه جو نباید به همه اعضاء یک گروه بالادستی نسبت داده شود. مثلاً زمانی که فردی متعلق به یک فرقه شیعه حرفی بی ربط و توهین آمیز می زند نباید همه شیعیان یا همه مسلمانان محکوم شوند.
در هر دو بخش، ذکر قربانی شدن و مصیبت های رفته بر اقلیت جنسی به کار می آید؛ نه برای مهرطلبی بلکه برای آشکار کردن ظلم و ظالم. صد البته بیان قربانی شدن رنگین کمانی ها (راهنمای دوم) باید در کنار توجه به خودنگری مبتنی بر خودارجی و خودباوری یعنی راهنمای چهارم مطرح شود.
برای رسیدن به هدف این دو بخش، زشتی افراطی گری، مطلق انگاری، قشری نگری، بی منطقی، سیاه یا سفید-بینی و تمامیت خواهی ستیزه جویان به نمایش عمومی باید گذاشته شود، نه فقط دشمنی آنها با ما.
نتیجه این خواهد بود:

ژنتیک و اقلیت جنسی

با علم امروزی خلاصه کردن ده بعد جنسی-جنسیتی و یک بعد گرایش جنسی- ر.ج. "مقیاس برداری"- در یک تک بعد ژنی، هم میسر است و هم بسیار کلی گویی است. برای چنین خلاصه سازی، نه تنها نیازمندیم همه عوامل و آرایش های ژنی درگیر در بروز یک گرایش و ویژگی را از درون هسته سلول هر نوزاد بیرون بکشیم، بلکه مجبوریم رفتارهای اجتماعی و رفتارهای جنسی بزرگسالی وی را از مسیر روانشناسی نیز به ژنتیک پیوند زنیم؛ تا با این کار تک بعد ژن را بتوانیم مانند چتری روی یازده بعد گرایش های جنسی-جنسیتی و گرایش های جنسی بگیریم.
علم اندک امروز، از راه فردشناسی (گرایش جنسی-جنسیتی و گرایش جنسی) به سوی ژنتیک گرایش های جنسی در حرکت است، نه برعکس. یعنی ژن های اقلیت جنسی بررسی می شوند نه اینکه از روی ژن های یک نوزاد بتوان نتیجه قطعی گرفت که او مثلاً همجنس گراست.
برای حرکت در جهت عکس و امکان سنجی این نتیجه گیری نیاز است بانکی از اطلاعات ساختاری و آرایشی فام تن ها ( کروموزوم ها )، اطلاعات رشته های DNA و آرایش های مختلف یک ژن و بروز آن برای افراد آزمایش شونده و پیش از سن بلوغ آنها در اختیار باشد و سپس در بزگسالی، یک یا چند داده این بانک باید با گرایش جنسی آنها بتواند مرتبط شود. عظمت چنین کاری زمانی آشکار می شود که بدانیم این اطلاعات به اندازه تفاوت اثر انگشت متنوع می تواند باشد.
معنی دیگر این یکسویه بودن در آزمایش های امروزی این است که علم ژنتیک هنوز در حال جمع آوری اطلاعات گرایش های جنسی و فرضیه دادن است.
پیش از چنان پیشرفتی به همین حد باید اکتفا کنیم که بگوییم به نظر می رسد گرایش جنسی-جنسیتی و گرایش جنسی برخاسته از بستر ژنتیک، جهت یافته با واکنش های شیمیایی درون-بدنی و اثرپذیر از محیط باشند.
به نظر می رسد با پیشرفت علم، امکان انتخاب جنس-جنسیت و گرایش جنسی توسط والدین در هر یک از ابعاد یازده گانه و نه فقط در اندام های جنسی، دنیای بزرگتری به روی علم و عالم امکان خواهد گشود.

اینکه با فرضیه های اثبات نشده علمی اصرار شود یک گرایش جنسی و یا جنس-جنسیتی، اختلال، بیماری یا طبیعی است نیز جای بحث ندارد بلکه تنها حد بالاتری از علم امروز را می طلبد. بدون آگاهی کافی هرگونه قطعیت در نتیجه گیری به نام علم، نوعی ظلم است.