همجنس گرایی سنگ محک عیار مردم سالاری است. چرا؟

مطمئن بودم حرکت سبز مردم دوام پیدا نمی کند چون هر حرکتی به دنبال انگیزه ای انجام می گیرد. هر انگیزه ای از اندیشه می آید. اندیشه پشتوانه یک جنبش معمولاً در قالب جهان بینی و مفاهیمی ارزشی توسط رهبران جنبش عرضه می شود. انسان ها سنجش این ارزش سازی را با منطق خود انجام می دهند. اگر یک مفهوم با منطق آنها جور و مصادیق آن قابل لمس بود و از رسیدن به آن احساس خوشنودی داشتند، برای بدست آوردنش حرکت می کنند و حتی جان می دهند.

به این صورت منطق، بستری است که حرکت های اجتماعی از جمله حرکت به سوی مردم سالاری از آنجا رشد می کند.

جنبش سبز در اصل با شعار "ایران برای همه ایرانیان" آغاز شد. شعاری که از بستر منطقی فازی برخاسته بود. ولی آیا منطق بیشتر ایرانیان دو ارزشی نبود و نماند؟
در دنیای امروز پذیرش همجنس گرایی بیش از هر موضوع اجتماعی نیاز به منطق فازی دارد. منطقی که پیوسته بودن طیف گرایش جنسی را می فهمد.

درست همین منطق است که رنگین کمانی می بیند و درست همین منطق است که وجود و حضور همه مردم در جامعه مدنی از مخالف تا موافق را در طیفی پیوسته می پذیرد.

از زبان این منطق هرگز خودی یا غیر خودی نمی شنوی. این منطق با ما یا بر ما ندارد. یک مذهب برتر نمی شناسد. یک قوم برگزیده سراغ ندارد. خدایی یا هرچه غیر آن را شیطانی نمی بیند.

همین منطق است که تردید می کند و از دنباله-روی به پرسشگری، اندیشه ورزی و به خلاقیت می رسد و در کنار آن تجربه و علم را نیازمندانه ارج می نهد تا اصلاحات و نوگرایی (تجدد – مدرنیته) را در زمینه های گوناگون کاربردی کند و شرط لازم برای پایداری آنها و پیشرفت جامعه شود.

این منطق به همین نسبت، روابط اجتماعی را شکل می دهد و به دنبال آن ساختارهای سیاسی را درست می کند و قادر خواهد شد ابزاری مانند مردم سالاری را در شکل راستین خود به خدمت گیرد. تنها در جامعه ای با چنین شکل و شمایل، همجنس گرایی پذیرفتنی و قانونی می شود.

برایم جای پرسش بود که چرا بیشتر همجنسگرایان لیبرال هستند، تا اینکه فهمیدم آنها به شرط خودشناسی در می یابند که پدیده ها صفر و یک نیستند بلکه طیف پیوسته ای میان دو حد فرضی اند. از این رو خود و عقیده شان را درست مطلق نمی شمارند و همه را صاحب حق وجود و بروز می دانند. این منطق فازی که تقویت کننده تفکر برونگرا و خلاق است گرچه به قرن آینده تعلق دارد ولی مدت هاست که با همجنس گرایان همراه بوده و آثار آنها را به نسبت هوشمندانه تر کرده است.
کسی که نگرشی منطبق بر پیوستگی وجود_هر آنچه موجود است_ دارد، پندار،کردار و گفتار عادلانه تری خواهد داشت.

عجیب نیست که همجنس گرایی در میان این همه رویدادهای منطقه و جهان، پرسشی کلیدی از سیاست مداران باقی مانده است.

عجیب نیست که پرچم همجنسگرایان مظهر صلح هم هست و آنها در کانون جنگ میان منطق های دو ارزشی فعال اند.

عجیب نیست که افراطیون مذهبی ایران آنها را عامل شیطان می نامند و افراطیون مذهبی شیطان کوچک _به زعم آن دیگری_ آنها را عامل زلزله 2008 قدس- اورشلیم معرفی کردند.

برای دیکتاتورها و سیاست مداران سیاه یا سفید بین، رنگین کمان چه رنگی دارد؟

ما همه جا هستیم تا آنها را به رنگی دیدن عادت دهیم؛ پیش از آنکه کور دلی آنها دنیا را به آتش کشد.

مطالب بیشتری در صفحه "کمپین رژه صلح" خواهید یافت.