مقیاس کینزی

برگرفته از : ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد - مقیاس کینزی

مقیاس کینزی (Kinsey Scale) یا مقیاس همجنس‌گرا - دگرجنس‌گرا در سال ۱۹۴۸ توسط آلفرد کینزی، واردل پومروی و کلاید مارتین ابداع شد و درکتابی به نام "رفتار جنسی در مردان"در سال ۱۹۴۸ و "رفتار جنسی در زنان"در سال ۱۹۵۳ منتشر گردید. این دو کتاب همچنین با نام گزارش کینزی نیز شناخته می‌شوند. دکتر آلفرد کینزی هفت شاخص برای گرایش جنسی مطرح نمود و در مقیاسی از صفر تا شش گستراند. در این مقیاس از اعداد یک تا شش استفاده شده ‌است که عدد صفر نشان‌ دهنده این است که فرد منحصرا دگرجنسگرا است و عدد شش نشان‌دهنده این است که فرد منحصرا همجنسگرا است و اعداد یک تا پنج نیز با شدت‌های مختلف بیانگر این است که فرد دوجنسگرا است.
کینزی و تیم تحقیقاتی وی در طی مصاحبه با افراد مختلف دریافتند که افکار و کشش نسبت به جنس مخالف همیشه یکسان نیست. عده زیادی از این افراد بیان کردند که تنها دگرجنس‌گرا هستند و عده‌ای دیگر نیز بیان کردند تنها همجنس‌گرا هستند ولی عده‌ای نیز وجود داشتند که خود را همجنس‌گرا و دگرجنس‌گرا می‌دانستند ولی با نسبت‌های مختلف.
دکتر کینزی در کتاب رفتار جنسی در مردان می‌گوید:
مردان را نمی‌توان به دو گروه همجنس‌گرا و دگرجنس‌گرا تقسیم کرد. نمی‌توان دنیا را به دو گروه جدا از هم تقسیم کرد. جهان زنده مانند یک زنجیر و هر فرد مانند حلقه‌ای در آن است.
وی همچنین در کتاب رفتار جنسی در زنان می‌گوید:

آن سه جز خدا و شیطان نمی بینند پس برای کشتن، برهم پیشی می گیرند.

به کودکی اسرائیلی در گهواره ای غرق در خون نگاه کن و به سنگی خون آلود در دست بچه ای فلسطینی بنگر.
به جوانان سوری، به جنگ تحمیلی، آنرا که دولت ها بر ملت ها واجب کردند.
از خود بپرس که "خدا خون انسان را می ریزد یا شیطان؟"
و بیشتر مردم چه بد پاسخ دهندگانی هستند.
خوب بنگر اگر اشک چشمانت امان داده اند. خوب بنگر حال که نمی گذارند بغض ات بترکد.
به اورشلیم بنگر که پیامبری به اذن خدا به سوی آن نماز می گزارد و مورد طعنه قرار می گیرد. به چشم پر کینه انسان هایی بنگر که به اسم خدا و با دست خود معبد را خراب می کنند. بر ویرانه های معبد سلیمان قامت راست کن و به یهودی نجسی بنگر که حق ندارد به قدس، به مسجد پاک و نوساز قدم بگذارد.

رویای یک رقص بی وقفه از شادی

چرا نمی رقصی؟! می دونی چرا نمی ذارن برقصی؟ چون قشنگ تر می شی. چون اونوقت قشنگی رو می فهمی. اونوقت روح لطیفت نمی تونه سنگسار کنه. نمی تونه سر ببره. دیگه حتی نمی خوای برای سرهای بریده گریه کنی. حتی تصور خون هم برات مشکل می شه، چه برسه به خون ریزی. نه اینکه نخوای، نمی تونی نفرت از یه نفر رو به اونجا برسونی که بکشی. حتی اگه اسمش اعدام باشه، به اسم قانون باشه، حتی اگه اسم تقدس هم روی اون باشه. اگه مردم بلد بشن درست برقصن، درست نگاه کنن، توی شادی، توی عروسی ها دست همدیگرو ول نمی کن. از هم جدا نمی شینن. دیگه برای رأی دادن هم تو صف زنونه مردونه نمی رن.  با هنر رأی می دن. به هنر رأی می دن. فکر می کنی مبارزه یعنی فقط صبر کنی تا یه شلوغی برسه یه شعاری بدی؟ نه! پاشو درست برقص! پاشو دست تو دست برقص. با تمام هنرت برقص! گور باباشون. بدون مرغ هم می شه عروسی گرفت.
هر چی خواستم رقص، سیاسی نشه، نشد. بالاخره یکی دو تا رقصنده تو اوین بد نیست، بچه ها سرگرم می شن. 

پژمردن یه شاخه گل نشانی از غفلت ماست   نتیجه خاموشی من و تو و آدمک هاست

هر روز ما را به جنگ نزدیک تر می کنند.


بقاء آنها در خرابی خانه ما، ایران، سوریه، فلسطین و اسرائیل است. آیا این قدر ذلیل شده ایم که برای صلح هم نتوانیم راه پیمایی کنیم؟! 

پرچم کدام جنگ سفید است؟!

رسیدن به صلح مطلق زمانی ممکن است که محدودیت دسترسی به منابع در معنای عام وجود نداشته باشد. یعنی رسیدن به صلح مطلق روی کره خاک ناممکن است.
صلح نسبی زمانی محقق می شود که منابع موجود به عدالت تقسیم شوند.
رسیدن به صلح مطلق زمانی ممکن است که آزادی مطلق و امنیت مطلق در دو کفه ترازوی عدالت، هر یک با دیگری وزن شود. یعنی رسیدن به صلح مطلق روی کره خاک ناممکن است.
آزادی و امنیت مفاهیم انتزاعی (کلی) و در بده بستان اند و زمانی که پای مصداق ها به میان بیاید هرکس ترازوی خود را بدست می گیرد.
صلح نسبی زمانی محقق می شود که آزادی افراد بیشتری هرچه کمتر امنیت اقلیت را به خطر اندازد و امنیت افراد بیشتری هرچه کمتر آزادی اقلیت را محدود سازد.

ورود سگ و قلدر به خاورمیانه ممنوع

قلدری را دیده ای که سر کوچه مردم را از سگ آن طرف خیابان بیم می دهد؟
وقتی سگ مرد، خود قلدر سگ دیگری جای آن می آورد. می دانی چرا؟ چون کار دیگری بلد نیست. این کار را نکند باید از سر کوچه برود.
در خاورمیانه امروز، ... افراطی، ... افراطی و ... افراطی ایدئولوژی هایی در حکومت اند. (جاهای خالی را حتماً می توانی پر کنی!)  
این ها سگ هایی هستند که هر کدام را یک قلدر نان و آب می دهد.
پاچه تو را در تاریکی گرفته اند، در روشنایی روز هم می گیرند.
می خواهی از دست سگ ها راحت شوی؟ از دست قلدر ها چطور؟ همراه شو تا بیشتر بدانی.
قدس، بیت المقدس، اورشلیم، معبد سلیمان، مسجدالاقصی این ها کلماتی هستند که از بچگی دنیای  ما را به بازی گرفت و حالا می خواهد آخرین لقمه های نان را هم از سفره ما ببرد.