در این آیه:
در آیه بالا چرا خداوند به قوم لوط ستم کار میگوید؟
اگر رابطه جنسی میان دو مرد با رضایت انجام می شد، گناه کار می شدند. اما خدا از واژه ستم استفاده کرده چرا که قوم لوط به پسران جوان و بیگانگان تجاوز میکردند. به نوعی آنها را مورد ظلم وستم قرار می دادند، پس ستمکارند.
بخاطر بیاورید لوط را هنگامی که به قوم خود گفت: آیا عمل زشتی انجام میدهید که احدی از جهانیان پیش از شما انجام ندادهاست، شما از روی شهوت به سراغ مردان میروید نه زنان، شما گروه تجاوز کار و اسرافکار هستید .
قرآن در آيات مختلفى داستان لوط و قوم او را بيان میکند و براى عمل اين قوم تعابير مانند فحشا، اسراف، جرم، ظلم، خباثت، جهالت و فسق آوردهاست.
در قرآن در اکثر مواردی که ذکر شده برای مقام مغعول اشاره به پسر نوجوان می کند که یکی دیگر از دلایلی است که به تجاوز کردن این قوم اشاره دارد.
از این رو زمانی که به لواط قوم لوط با خودشان اشاره میکند میگوید: آنها در مهمانی های علنی و جلوی چشم همگان لواط می کردند و مسلما لواط کنندگان از صیغه محرمیت هم مبرا بودند.
خب عمل قوم لوط از سر تا پا مشکل داره چون در مواردی که به پسران نوجوان و مهمانان مذکر تجاوز می شد، حتی زن و شوهر اجازه رابطه جنسی به صورت علنی را ندارند.
چه رابطه های نامشروع و چه علنی بودن این اعمال خب مسلم هست که لواط عملی زشت است و باید هم حرام باشد مثل تجاوز مثل زنا.
اما چه اشکالی دارد دو مرد یا دو زن طبق شئونات دینی رابطه جنسی داشته باشن؟
در بالا اشاره شد به نظر قرآن در مورد لواط، اینکه لواط عملی مثل تجاوز بوده و رضایتمندی در آن رعایت نمیشده. دوماً در مهمانی های علنی اجرا میشده و طبق شئونات دینی هم نبوده .
در نتیجه قرآن هیچ اشاره ای به رابطه دو مرد با رضایتمندی دو طرف و رعایت شئونات دینی نکرده است .نه آن را حلال و نه حرام دانسته و از آنجا که اکثر محرمات در قرآن آمده و زیاد به امور غیر حرام اشاره نشده پس میتوان اینجور برداشت کرد که نظر قرآن در مورد رابطه دو مرد به شرط عدم تجاوز و حفظ شئونات حرام نیست.
مثلا خداوند زمانی که میخواهد حکمی صادر کند از زبان خود میگوید که مثلا زنا حرام است و نباید انجام شود.
اما ما ناظر این هستیم که خدا به زبان خود در قرآن هیچ وقت از رابطه دو مرد حرفی نزده .
فقط حرفهای پیامبر خود رو نقل کرده که به قوم لوط چه ها گفته. از همه مهم تر روشن است که لواط حرام است .اما لواط با رابطه جنسی دو مرد یا دو زن مثل رابطه میان زنا و رابطه مشروع مرد و زن است که یکی حلال و دیگری حرام است .
هیچ جای قرآن خداوند به نقل از خود نگفته رابطه دو مرد حرام است. به شکل و نحو حرام است.
منظور از نزول آیه به یاد آوردن پیامبران پیشین نزد پیامبر اسلام و اشاره به نازل کردن عذاب به کفر ورزان است که به لوط، نوح و ابراهیم اشاره دارد .
منظور این آیه ها و سوره ها پرستش خدا و روز قیامت بوده نه اعلان حکم شرعی.
اما از آنجا که اکثریت مردمان هر عصری غیر همجنس خواه هستند و مخالف اقلیت همجنس خواه، اینطور برداشت کردند که حکم قرآن این است که رابطه دو مرد به هر نحو غلط است و حتی برای این نظر خود دلیل می آورند.
دلیل اول : خداوند زن و مرد را برای هم آفرید تا با هم زندگی کنند و به آرامش برسند و با تولید مثلشان نسل بشر را تقویت کنند.
روایتی از جعفر امام ششم شیعیان میگوید: اگر آمیزش با پسران حلال بود، مردان از زنان بی نیاز میشدند و این موجب قطع نسل بشر میشد و مفاسد زیاد اخلاقی و اجتماعی به بار میآورد .
و در حدیثی منتسب به علی امام هشتم شیعیان وی تحریم همجنسگرایی را به این دلیل میداند:
روایتی از جعفر امام ششم شیعیان میگوید: اگر آمیزش با پسران حلال بود، مردان از زنان بی نیاز میشدند و این موجب قطع نسل بشر میشد.
اشکال از اصل روایت:
در بالا ذکر کردم اکثریت جامعه با این امر مخالفند نه صرفا برای اینکه از نظر دین رد شده بلکه این عمل رو غیر اخلاقی میدونند و اصلا نیازی نمیبینند زمانی که میل به غیر همجنس در آنها وجود دارد به همجنس خود روی بیاورند. مخالفت با همجنسگرایی در کشور های کمونیست و لاییک هم رخ می دهد.
اینکه یک غیر همجنس خواه به همجنس خود روی بیاورد مثل این هست که یک همجنس گرا با جنس مخالف خود ازدواج کند.
ایرادی که علما به همجنسگرایی گرفتند مبنی بر اینکه با ازدواج دو همجنس نسل بشر قطع میشه به هیچ عنوان منطقی نیست، چرا که یک همجنسگرا هیچ وقت با جنس مخالف خودش ازدواج نمیکنه (البته همجنسگرایی انواع مختلفی داره .در برخی از موارد همجنسگرایی نیست بلکه دوجنس گرایی هست)
در ثانی جمعیت همجنسگرایان در اقلیت هست و تاثیر زیادی در تولید مثل بشریت ندارد. آن جور که در روایات مبالغه شده گویی همه مردان همجنسگرا هستن و منتظر اجازه دین و اگر دین اجازه بده دیگه نسل بشر منقرض میشه.اما واقعیت این نیست.
برای مثال میتوانم جانوران دیگری را مثال بزنم که در گونه های خود حیوانات همجنسگرا دارند.
حتی در نظریات زیست شناسی انسان از معدود جانورانی هست که طی تکامل خود توانسته بیشتر از موجودات دیگر دگرجنسگرا بودن رو درخودش حفظ کنه .همجنسگرایی در حیوانات دیگر بیشتر از انسان دیده می شود.
دانشنامه ویکی پدیا
رفتارهای همجنسگرایانه و دوجنسگرایانه تاکنون در ۱۵۰۰ گونه جانوری - از پستانداران گرفته تا خرچنگها و کرمها - مشاهده شده ولی تصور میشود که رقم واقعی بسیار بیشتر از این باشد. رفتارهای همجنسگرایانه بخصوص در جانوران گلهزی با زندگی گروهی پیچیده شایعتر است و نقشی اساسی در زندگی آنان بازی میکند. یکی از گونههای جانوران همجنسگرا بونوبو از نزدیکترین خویشاوندان انسان است. هفتاد و پنج درصد از آمیزشهای جنسی در این گونه به خاطر تولید مثل نیست و تمام اعضای این گونه به کل دوجنسگرایند. بونوبوهای مادهی مهاجر از رابطه جنسی به عنوان روشی برای تحکیم دوستی با مادههای قدرتمندتر در دستهی بونوبوهای مقیم بهره میگیرند. بونوبویی که در رتبه پایینتری قرار دارد با تولید سروصدا به دیگران میفهماند که در حال آمیزش جنسی با بونوبویی با رتبه بالاتر است. آمیزش جنسی در بونوبوها معمولا برای کاهش استرس و رقابت، توسعه وابستگی، بیان روابط اجتماعی و تسلی قربانیان در پریشانی استفاده میشود. باور بر این است که رفتارهای همجنس خواهانه در نخستیها ریشه اجتماعی دارند و انسانها در این میان پتانسیل بالایی برای رفتارهای دوجنسخواهانه از گذشته خود حفظ کردهاند.
بعضی پنگوئنهای نر تمایل به تشکیل جفت با نرهای دیگر و لانهسازی مشترک با آنها دارند. در این مواقع از یک سنگ به عنوان جایگزین تخم استفاده میشود. در سال ۲۰۰۴ پارک مرکزی جانوران واقع در آیالات متحده آمریکا، سنگ یادشده را با یک تخم بارور جایگزین کرد که زوج نر آن را به عنوان فرزند خود بزرگ کردند.باغ وحشهای آلمانی و ژاپنی نیز گزارشهایی دربارهٔ همجنسگرایی بین پنگوئنهایشان منتشر کردهاند. این پدیده همچنین در زیستگاه آبی کلی تارلتون در آوکلند نیوزیلند مشاهده شده است.
- معاشقه و دخول کامل در روابط گاوهای نر، به ویژه گاومیش کوهاندار آمریکایی معمول است. روابط جنسی میان زوجهای همجنس در میان آهوها نیز بسیار رایج است.
- همجنسگرایی در گوسفندان (که در ۶ تا ۱۰٪ قوچها دیده میشود) همراه با تفاوت در حجم بخشهای معینی از مغز و فعالیتهای شیمیایی است. مطالعاتی که توسط مجلهٔ درونریزشناسی انجام شد، نشان داد عوامل فیزیولوژیکی و زیست شناختی تأثیرگذارند. نتایج این بررسیها با بررسیهایی که روی نمونههای انسانی انجام داد مشابه است.
- در میان کبوتران نیز همجنسگرایی نرها دیده میشود. کبوتربازان برای این جفت کبوتران از اصطلاح «جناق» استفاده میکنند.
- یک چهارم جفتهای قوی سیاه همجنسگرا هستند (اکثرا مذکر) این جفتها با دزیدن لانهها و تخمهای دیگر از آنها نگهداری کرده و از جوجه به دنیا آمده همانند جوجه خود مراقبت میکنند در برخی دیگر از موارد جفتهای نر همجنسگرا با یک قوی ماده رابطه برقرار کرده و پس از اینکه قوی ماده تخم گذاشت او را فراری میدهند.
- علاوه بر موارد ذکر شده همجنسگرایی در جانورانی همچون مارمولک، سنجاقک، شیرها، و حتی حشراتی که در رختخواب زندگی میکنند دیده شده است.
- در میان نوعی پرندگان دریایی نیز با نام علمی Laysan Albatrossهمجنسگرایی دیده شدهاست و به گونهای است که یک سوم جفتهای این گونه جفت دو ماده هستند که نوعی انتخاب طبیعی لازم برای این گونه است چرا که تعداد مادههای این گونه بسیار بیشتر از نرهایش است.
- بررسی بر روی گونهای فنچ نشان داده است که زوجهای همجنس با روشهایی چون آواز خواندن برای هم و آراستن دیگری با منقار خود، پیوند میان خود را محکم میکنند.
اینکه انقراض یک گونه به علت همجنس خواهی اعضای گونه باشد در هیچ پژوهشی ثبت نشده. اگر از دیدگاه تکاملی هم نگاه کنیم رفتار روانی اعضای گونه در راستای سازگاری با محیط و تکامل پیش می رود و این امر به تکثیر گونه دامن میزند و اینکه گونه ای به علت رفتار روانی خاص مثل همجنس خواهی نابود یا منقرض شود خلاف قانون تکامل است.
در نتیجه دلیلی که امامان و علما ذکر کرده اند منطقی نیست چرا که همین امر در در برخی از جوامع انسانی دینی حرام است در جانوران اجرا میشود حتی به صورت وسیع تر .اما هیچ گونه مشکلی در ادامه نسل گونه دیده نمیشود.
پس چطور است که در انسان که این امر درصد کمتری دارد باعث انقراض نسل آدمی میشود؟!
آیا این استدلال امامان درست است؟ این استدلال درست نیست چرا که مبنای قرآنی ندارد.
دلیل دوم: باعث بی اخلاقی در جامعه میشود. تنها هدف لواط شهوت است.
در این جا باید سوال شود که مگر اشکالی دارد که تنها هدف یک رابطه شهوت باشد؟
اگر اشکال دارد پس چرا دین به دو زوج که از لحاظ جنسی عقیم هستند اجازه ازدواج میدهد؟
مسلما در این رابطه تولید مثل ملاک نیست و تنها دو هدف دنبال میشود 1- ارضای جنسی دو طرف 2- به آرامش رسیدن دو طرف از زندگی با هم .
هدف صیغه محرمیت چی هست؟ یک هدفش ایجاد رابطه جنسی حلال است یعنی همان شهوت.
نکته قابل ذکر این هست که در اسلام رابطه جنسی محدود به تولید مثل نمیشود. یعنی رابطه مشروع جنسی لزوما نباید با هدف تولید باشد .
در اسلام برای محرمیت دو فرد نسبت به هم صیغه محرمیت خوانده میشود. تنها به یک دلیل:
اینکه زن و مرد باید به نماینده دین ثابت کنند که واجد شرایط یک رابطه جنسی هستند.
چندی از آن شروط چنین است :
رضایت هر دو طرف
به سن بلوغ رسیدن هر دو طرف
عاقل و سالم بودن از نظر تصمیم گیری و یا وجود قیم.
احترام به شئونات اسلامی
زمانی که نماینده دین قبول کرد، این دو با هم محرم میشوند و میتوانند رابطه جنسی داشته باشند ولو با هدف شهوت.
حالا باید سوال کرد چرا در دین اسلام ایجاد رابطه جنسی دو غیر هم جنس به هدف شهوت حلال است اما زمانی که پای دو هم جنس به میان میاد دلیل میارن که چون تنها هدف شهوت است این بی اخلاقی می آورد؟
چطور است که در مورد اول بی اخلاقی به بار نمی آورد؟
اما موردی که باید به آن اشاره کرد این هست که رابطه دو همجنس فقط برای شهوت نیست .
همانگونه که در مثال های جانوری ذکر کردم دو همجنس به هدف زندگی باهم نه فقط شهوت با یکدیگر رابطه دارند. زندگی که موجب آرامش دو طرف رابطه هست .
یکی از اهداف رابطه دو همجنسگرا جست و جوی آرامش هست .همان آرامشی که فرد غیر همجنس خواه با ازدواج با جنس مخالف خود پیدا میکند و در اسلام به آن تاکید شده. یک فرد همجنس خواه با هم جنس خود آرمش پیدا میکند.
دلیل سوم: اسراف است چرا که با وجود زنان برخی از مردان به دنبال هم جنس خود میروند .
4-5- فرد همجنس خواه خلاف ذات وجودی خود عمل میکند چرا که زن و مرد برای هم افریده شدن .
در اینجا باید دید که آیا همجنس خواهی یک بیماری جسمی هست یا بیماری روانی و یا اصلا نباید به چشم یک بیمار به همجنسگرا نگاه کرد.
تئوری هورمونی پیش از تولد ویکی پدیا
زیستشناسی عصبی مغز در ایجاد حالت مردانگی تاحد زیادی کشف شده است. استرادیول و تستوسترون که به وسیلهٔ آنزیم ۵-α ردوکتاز تبدیل به دی هیدروتستوسترون میشوند، عمل ایجاد حالت مردانگی را با اتصال به گیرندههای آندروژن (هورمونهای جنسی مردانه که باعث ایجاد صفات ثانویه مانند ریش و کلفتی صدا میشوند) بر عهده دارند. تغییرات جسمی و روانی زمانی ظاهر میشوند که تعداد این گیرندههای آندروژن بسیار کم مانند نشانگان بی حسی آندروژنی و یا بسیار زیاد باشد (مانند زنان مبتلا به پُریاختگی مادرزادی غدهٔ فوق کلیه) به نظر میرسد همجنسگرایی چه در مردان و چه زنان نتیجهٔ چنین دگرگونیهایی است.
آکادمی خانواده پزشکان آمریکا در مقاله ای تحت عنوان همجنسگرایی نوجوانی در سال ۲۰۰۳ نوشت ابتدا کارشناسان به این نتیجه رسیدند که گسترش همجنس گرایی به خاطر اختلالات رشدی است اما اخیرا برخی پژوهشها توضیح میدهد که توسعه همجنسگرایی مربوط به ترشح غدد عصبی است. بسیاری از کارشناسان بر این باورند که گرایش جنسی چه دگرجنسگرا یا همجنسگرا ، در نتیجه تداخل پیچیده بین تأثیرات آناتومیک و هورمونی در طول رشد جنین است. زنانی که دختر باردارند و دوره بارداری دیاتیلاستیل بسترول مصرف کنند احتمال بیشتری وجود دارد که دخترانشان همجنسگرا شود. همچنین اگر زنانی که پسر باردارند در سه ماهه اول بارداری (و در بعضی از تحقیقات ماه پنجم بارداری) استرس را تحمل کنند احتمال همجنسگرا شدن فرزندانشان بیشتر میشود.
بعضی از تحقیقات اخیر حاکی از ارتباط تعداد برادرهای بزرگتر با همجنسگرایی فرد میباشد. بلانکارد و کلاسن در سال ۱۹۹۷ اعلام کردند هر برادر بزرگتر احتمال همجنسگرایی فرد را تا ۳۳٪ بالا میبرد. این یافته طبق گفتهٔ بلانکارد یکی از معتبرترین یافتههای اپیدمیولوژیکی است که تا به حال در رابطه با گرایشهای جنسی کشف شده است. بر طبق این یافته، گفته میشود که هر جنین مذکر در مادر واکنشی ایمنی ایجاد میکند و این واکنش با جنین بعدی تشدید میشود. این جنینها آنتی ژنH-Y که نقش آنها در تغییرات جنسی مهرهها تقریباً ثابت شده را تولید میکنند و این همان آنتی ژنی است که آنتی بادی مادری H-Y به آن واکنش داده و نیز یادآوری (از نظر ایمنی شناختی) مینماید. سپس آنتی بادیهای H-Yتولید شده توسط مادر به جنین حمله میکنند و کارایی آنتی ژنهای نامبرده را در ایجاد حالات مردانه در مغز جنین پایین میآورند. از این موضوع با نام «اثر ترتیب تولد برادر یاد میشود.
در مطالعاتی که پسرهای رشد یافته با برادر بزرگتر را با آنها که جدا از برادران خود رشد کرده بودند مقایسه میکرد، کشف شد که تنها متولد شدن از مادری که برای چندمین بار پسری به دنیا میآورد احتمال همجنسگرا بودن را در افراد افزایش میدهد و بزرگ شدن در کنار برادران دخالت چندانی در این مسأله ندارد. درباره زنان نتایج مشابه یا قابل توجهی یافت نشده است.
اما شواهد به دست آمده حاکی از آن است که همجنسگرا بودن یا دگرجنسگرا بودن تماما به ژنتیک و میزان هورمون های زمان رشد جنین مربوط است و این هورمون ها هستند که ساختار جسمی و روانی یک موجود را می سازند.
همانطور که اغلب افراد جامعه راست دست هستند برخی هم در اقلیت چپ دست به دنیا می آیند و این امر نه به خاطر نوع تدریس معلم در دوران مدرسه و نه به خاطر تربیت مادر و پدر بلکه به علت ژنتیک آن فرد هست .
راست دست بودن یا چپ دست بودن به این بستگی دارد که کدام قسمت مغز فرد فعال تر باشد.
ما شاهد این هستیم که یک سمت بدنمان قوی تر از سمت دیگر است و این در تمام مردم صادق است .
اگر قسمت سمت چپ مغز شما فعال تر باشد قسمت سمت راست بدن شما نیز فعال تر است و در نتیجه شما راست دست می شوید و اگر قسمت سمت راست مغز شما فعال تر باشد قسمت سمت چپ بدن شما نیز فعال تر است و شما چپ دست می شوید. رابطه فعالیت مغز و بدن بر عکس است.
گرایش های جنسی ما هم توسط همین هورمون ها شکل میگیرد و افراد دگرجنسگرا یا همجنسگرا به دنیا می آیند.
در نتیجه همانگونه که چپ دست بودن برای اقلیت جامعه یک بیماری محسوب نمی شود طبق هیچ قانونی گرایش های جنسی هم بیماری یا اختلال نباید محسوب شود .
در نتیجه همجنسگرای بیماری نیست که فرد به دنبال درمان آن باشد .
شاید برخی بگوییند امروزه با پیشرفت علم، همجنس گرایان می توانند بیماری خود را درمان کنند و عادی شوند .
اولا که همجنسگرایی بیماری نیست که نیاز به درمان داشته باشد بلکه فقط یک تفاوت است .
در ثانی این به اصطلاح درمان 50 تا 60% مواقع جواب میده و در صورت مشکل ،صدمات بزرگی وارد می کند.
رابرت اسپیتزر که پیش از این برای خروج همجنسگرایی از فهرست بیماریهای روانی تلاش کرده بود در مقالهای در سال ۲۰۰۱ با عنوان "آیا برخی از مردان و زنان همجنسگرا میتوانند گرایش جنسی خود را تغییر دهند؟" گفته است که این امکان وجود دارد که برخی از افراد بسیار باانگیزه گرایش جنسی خود را از همجنسگرایی به دگرجنس گرایی تغییر دهند. در سال ۲۰۰۱ در مقالهای در واشنگتن پست وی ادعا کرده است در مصاحبه تلفنی با ۲۰۰ نفر از همجنس گرایان، آنها مدعی شدهاند که گرایش جنسی خود را از همجنسگرا به دگرجنسگرا تغییر دادهاند و از رابطه جنسی خود با جنس مخالف راضی هستند.
تاکنون هیچ روش علمی و معتبری بدست نیامده که حاکی از درمان موفق همجنسگرا و تبدیل او به یک دگرجنسگرا باشد و حتی برخی افراد در اثر چنین درمان هایی دچار صدمات خطرناک و جدی شدهاند. با این حال طرفداران درمان همجنسگرایی به افرادی اشاره میکنند که به زعم آنها موفق شدهاند. به هر جهت تنهٔ اصلی جامعهٔ پزشکی و روانشناسی این ادعاها را مردود میداند و تلاش برای تغییر گرایش جنسی را بیاثر و بالقوه خطرناک تلقی میکند. به طور مثال در یک نظرسنجی از ۱٬۳۰۰ روانشناس انگلیسی فقط ۵۵ تن از آنان درمان همجنسگرایی را پیشنهاد کردهاند.
تغیراتی که این هورمون ها در روان فرد می گذارند و او را همجنسگرا می سازند در جسم وی هم مشاهده می شود مثل:
تحقیقات بسیاری که در این زمینه انجام شدهاند، مانند تحقیقات پیشگامانهٔ عصبشناس سیمون لوی نشان میدهند که تفاوتهای قابل توجهی در فیزیولوژی مردان همجنسگرا و مردان دگرجنسگرا وجود دارد. این تفاوتها ابتدا خود را در مغز، گوش میانی، و حس بویایی آشکار میسازند. لوی در آزمایشی دریافت که مغز ۱۰٪ مغز از مردان همجنسگرای مورد آزمایش تفاوت فیزیولوژیکی آشکاری با همان بخشها در مردان دگرجنسگرا دارد. گاهی نتایج این تحقیقات را به این معنا میگیرند که همجنسگرایی در افراد پدیدهای مادرزادی است. با این حال خود «لوی» میگوید: «تحقیقات من ثابت کنندهٔ یک دلیل ژنتیکی برای همجنسگرایی نیستند. من هیچ قسمتی از مغز را به عنوان یک مرکز همجنسگرا کننده معرفی نکردهام.INAH-3 بیشتر مانند حلقهای از زنجیرهٔ هستههای شکل دهندهٔ رفتارهای جنسی مردان و زنان عمل میکند تا یک هستهٔ همجنسگرا کننده ... و از آنجا که من مغز افراد بالغ را مورد مطالعه قرار دادهام، هیچ دلیلی وجود ندارد که نتیجه بگیریم این تفاوتها مادرزادی بودهاند و بعد از تولد به وجود نیامدهاند. تحقیقات لوی مورد انتقادهایی قرار گرفت که یکی از دلایلش انتخاب مردان همجنسگرایی بود که به علت بیماری ایدز جان خود را از دست داده بودند، در حالی که دگرجنسگراهای مورد مطالعه به این بیماری مبتلا نبودند. مقایسهای که بین اندازهٔ INAH-3در افراد مبتلا به ایدز دگرجنسگرا و همجنسگرا انجام شد (با وجود کوچک بودن جامعهٔ آماری) نشان داد که اندازهٔ این بخش از مغز در هر دو آنها مشابه است. البته باید توجه داشت که هیچ مدرکی مبنی بر تأثیر ابتلا به ایدز بر اندازهٔ INAH-3 یافت نشده است. تحقیقات در زنان هنوز به هیچ نتیجه مشابهی منتهی نشده است.
پزوهشهای جدید اثبات کردهاند مغز مردان همجنسگرا به مغز زنان دگرجنسگرا و مغز زنان همجنسگرا به مغز مردان دگرجنسگرا شبیه است.
و این نشان دهنده این هست که همجنسگرایان نه فقط به لحاظ روانی با دگرجنسگرایان متفاوت هستند بلکه به لحاظ جسمانی هم متفاوت هستند و این امر فقط و فقط می تواند توسط هورمون ها در زمان رشد جنین صورت گیرد.
تفاوتهای زیستشناختی همجنسگرایان با دگرجنسگرایان :
- نیمکرههای مغز در مردان همجنسگرا و زنان دگرجنسگرا نسبت به هم موزون است در حالی که نیمکره راست زنان همجنسگرا و مردان دگرجنسگرا نسبت به نیمکره چپ بزرگتر است.
- بوی حاصل از زیر بغل در مردان همجنسگرا و مردان دگرجنسگرا متفاوت است.
- مردان و زنان همجنسگرا نسبت به دگرجنسگرایان بیشتر چپ دست هستند.
- مردان همجنسگرا توانایی بیشتری در به خاطر سپاری مکان اشیا نسبت به مردان دگرجنسگرا دارند. (چنین تفاوتی میان زنان همجنسگرا و زنان دگرجنسگرا مشاهده نشدهاست)
- نسبت انگشت دوم به انگشت چهارم که متاثر از ترشح هورمونهای جنسی است به طور قابل ملاحظهای میان همجنسگرایان مرد و زن کمتر از دگرجنسگرایان است.
از منظر ژنتیکی تئوریهای کمی به منظور توضیح یک ژن مستقیم برای همجنسگرایی وجود دارد هرچند یک وجود «ژن گی» یک باور عمومی در جامعه است. دیدگاه فراگیر در میان پزشکی آن است که دگرباشان جنسی از همان ابتدای تولد دگرباش به وجود آمدهاند. براساس پاره ای از پژوهشها ثابت شد که ترتیب چینش ژنوم مادر میتواند بر گرایش جنسی فرزند تاثیرگذار باشد. کشف این موضوع که در نشریه Human Genetics به چاپ رسید به اندیشه وجود ژنی مستقل برای همجنسگرایی یعنی «ژن گی» را دامن زد. پژوهشگران در این تحقیق کروموزم غیرفعال X را در ۹۷ مادر دارای فرزند همجنسگرا و ۱۰۳ مادر دارای فرزند دگرجنسگرا مورد آزمایش قرار دادند. با این وجود برخی از پژوهشگران بر این عقیده هستند که ژنی تحت عنوان «ژن گی» وجود ندارد بلکه رفتار همجنسگرایانه معلول عملکرد چندین ژن است. آزمایش همر نشان داد که در بازوی بلند کروموزم X همجنسگرایان مرد ژنهایی وجود دارند که باعث همجنسگرایی میشوند. از آنجایی که کروموزم X از مادر به فرزند میرسد این پژوهش نشان داد که مادران میتوانند ناقل همجنسگرایی بوده و آن را به فرزندان ذکور خود منتقل کنند.
و این دلیل هم نشاندهنده این هست که یک همجنسگرا از بدو تولد همجنسگرا به دنیا می آید.
لووی و همر (۱۹۹۴) و لیم (۱۹۹۵) نخستین مرورها درباره بررسیهای انجام شده درباره رابطه ژنتیک با همجنسگرایی را انجام دادند. از آن هنگام تاکنون آزمایشهای بسیاری بر روی ژنهای احتمالی مرتبط با گرایش به جنس موافق بر هر دو کروموزوم X و Y در موشها و انسانها انجام شدهاند.
در سال ۲۰۱۰ گروهی از محققان کرهای موفق شدند که با حذف ژنی که با رفتارهای تولید مثلی مرتبط بود گرایش جنسی موشهای ماده را تغییر دهند. موشهای ماده مورد آزمایش از آن پس به موشهای جنس موافق خود علاقه نشان میدادند و موشهای نر را پس میزدند و از بوئیدن ادرار موشهای نر خودداری میکردند؛ این در حالی بود که موشهایی که این ژن را حفظ کرده بودند به موشهای نر واکنش نشان میدادند. مسئول این پروژه در این باره گفت: «نبود این ژن باعث میشود مغز موشها همانند مغز موشهای نر عمل کند.
اما چرا در این مقاله به همجنسگرا بودن فرد از بدو تولد اشاره شد؟
یکی دیگر از دلایلی که ثابت میکند از نظر قرآن دو مرد هم میتوانند رابطه جنسی مشروع داشته باشند این هست که
خداوند تمام مخلوقات را آفریده و او خواسته که چه کسی زن باشد چه کسی مرد. کی همجنسگرا باشد و کی دگر جنسگرا. مگر می شود خدایی که خود فردی را همجنسگرا آفریده در کلام او را از ذات خود نهی کند ؟
هر کس ذاتی دارد خدا هم ذاتی دارد. ذات خداوند مملو از زیبایی هست حال مگر میشود خدا به زیبای حس بدی داشته باشد؟ محال ممکن است.
آنان نیز ذاتا با میل به زیبایی، عدالت و ... به دنیا می آیند. هیچ انسانی نمی تواند نسبت به عدالت حس بدی داشته باشد چرا که ما ذاتا میل به عدالت و زیبایی داریم.
سوال: مگر میشود خداوند که ما را با میل خویش به زیبایی آفریده حکم کند که انسان نباید از زبیایی خوشش بیاد؟ خیر
پس چطور میتواند بگوید انسانی را که همجنسخواه آفریده نباید نسبت به ذاتش عمل کند و همجنس خود را دوست داشته باشد؟
مثل اینکه من به پنجره رنگ سفید بزنم بعد بگم ای پنجره تو باید مشکی جلوه کنی. خب این نشان دهنده نقص من هست.
از آنجا که خدا ناقص نیست و از کرده خویش پشیمان نمی شود و تمام مخلوقات خدا خیر هستند در نتیجه هیچ کس نمیتواند به مخلوق خدا ایراد بگیرد و بگوید تو چرا اینجوری هستی؟
همجنسخواهی یک امر ذاتی هست و خواسته خداوند و نه خدا از خلق خود پشیمان میشود و نه دیگر مخلوقات اجازه دارند به خلق خدا ایراد بگیرند.
در نتیجه ما برای دریافت حکم الهی همانقدر که برای این حکم ارزش اعتباری قائل هستیم همان قدر باید برای رهاهی اثبات این حکم هم ارزش اعتباری قائل باشیم .
نوشته هایی که که نه صرفا به صورت مستقیم بلکه با واسطه از 1400 سال پیش نقل میشود نمیتواند دلیل خوبی برای اثبات حکم الهی در دل داشته باشد.چرا که هیچ کس نمیتواند احتمال تحریف را در آنها رد کند .
در ثانی بر فرض محال در صورت صحت داشتن هم دلیل خوبی نیست چرا که این روایات حاصل برداشت شخصی پیامبر امی ما و امامان ما هست و از آن جا که انسان عالم مطلق نیست امکان برداشت اشتباه وجود دارد .حتی بر فرض محال عصمت آنان
دلایلی هم که آنان اشاره کردند دلایل منطقی نبود که در بالا ذکر شد و این نشان میده که برداشت غلط از قرآن صورت گرفته.
در خود قرآن هم آیه ای مبنی بر حرام بودن رابطه دو مرد یافت نمیشود .
چرا که حکم خدا به صراحت به پیامبر ابلاغ میشود .مانند زنا. اما قرآن فقط ماجرای قوم لوط را ذکر میکند و لواط را گناه میداند .
در مورد لواط هم ذکر شد که
1- همان عمل تجاوز هست، چراکه رضایتمندی طرف مفعول در هیچ یک از مثال ها پرسیده نشده و خود خداوند به آنها لقب تجاوز کار داده است .
2- قوم لوط اصلا همجنسگرا نبوده است. چراکه در آیه ای فرشته وحی میگوید این عمل در قبل میان آنان و هیچ یک از مردمیان پیش از آنان نبود بلکه مانند رفتاری شوم و عادتی بد میان آنها شیوع پیدا کرد.
این کلمه شیوع پیدا کرد نشانه از این دارد که این رفتار بد مثل یک بیماری پخش شد و افراد سالم را بیمار کرد .
یعنی قوم لوط از بچگی لواط نمیکردند بلکه این رفتار بدی بوده که میان آنها شیوع پیدا کرده .
خب هم تجاوز امری گناه است .
و هم خلاف ذات خود عمل کردن و مسلما اگر کسی همجنسگرا نباشد و این کار را بکند اسراف کرده .
و از تمام این حرفا گذشته همجنسگرایی در ذات برخی افراد است و ذات افراد را خدا تعیین میکند .بنده خدا نمیتواند در کار خدا دخالت کند .
همجنسگرا همانگونه که خدا او را آفریده زندگی میکند .
چرا که نص صریح قرآن او را منع نکرده .صد ها آیه در مورد تجاوز و زنا وجود دارد اما یک آیه در مورد رابطه غیر تجاوز غیر علنی دو همجنس وجود ندارد و همین امر باعث شده برخی از علمای دینی چه مسلمان چه مسیحی و چه یهودی نظر مخالف اکثریت داشته باشند و همجنسگرایی رو حلال بدانند.