اقلیت جنسی، کودک جامعه و هوش هیجانی


راهنمای نخست از پیش نویس راهبرد جنبش همجنسگرایان به حساسیت زدایی از راه تکرار اشاره می کند، اینکه ابتدا شک و تردیدی نسبت به وجود و حقانیت اقلیت جنسی باید ایجاد شود.
این شک و تردید به شرطی که درست هدایت گردد، به بی تفاوتی می انجامد و می تواند عکس العمل های هیجانی را به اندیشه و منطق و رفتاری هرچه بیشتر عقلایی و عدالت جویانه پیوند زند، البته نه به همین راحتی!

برای پیمودن درست و عملی این مسیر، آشنایی کامل با مفاهیم و مصداق های "خود کودک"، "خود والد"، "خود بالغ" و "هوش هیجانی" پیش از قدم گذاشتن در راه البته مناسب تر است ولی اصل مطلب دانستن پاسخ پرسش زیر است که در ادامه با مثال هایی به آن پرداخته می شود. پرسش اینکه:
چگونه فرد یا گروهی که در کودک خود مانده است را می توان متعادل کرد تا والدانه و بالغانه واکنش نشان دهد؟
فایل شماره نوزده را برای آشنایی با "انواع خود" و فایل شماره بیست را برای آشنایی با "هوش هیجانی" از این پیوند دریافت کنید.

برای رسیدن به پاسخ، ابتدا مفهوم واکنش کودکانه، والدانه (حمایتی یا انتقادی) و بالغانه را در یک مثال ببینیم:
بچه ای را در نظر گیرید که در برنامه زنده خاله شادونه می گوید "من خودم خودمو می شورم"، خاله شادونه می تواند عکس العمل های متفاوت زیر را از خود نشان دهد:

وای چه بچه بی ادبی، دیگه دوست ندارم.

چه بچه بی ادبی، دیگه نگیا.
نه دیگه بزرگ شدی، نباید این رو بگی.
آفرین! خیلی خوبه که دیگه بزرگ شدی. (کارهای خودتو خودت انجام می دی)
آهان نباید به لباسشویی دست زد.

هر یک از واکنش های بالا پاسخی محتمل و به ترتیب متناظر با خودهای زیر است:

وای چه بچه بی ادبی، دیگه دوست ندارم. (خود کودک)
چه بچه بی ادبی، دیگه نگیا. (خود والد انتقادی)
دیگه بزرگ شدی، نباید این رو بگی. (خود والد انتقادی)
آفرین! خیلی خوبه که دیگه بزرگ شدی. (خود والد حمایتی)
آهان نباید به لباسشویی دست زد. (خود والد خاله شادونه که تحت تأثیر هوش هیجانی وی، دست به فرافکنی می زند.)


حالا فرض کنید من و شما به عنوان اقلیت جنسی جلوی چشم جامعه نشسته ایم و بناست حرفی بزنیم که از دید جامعه حرف بدی است.
جامعه چه عکس العملی و از کدام خود خویش نشان می دهد؟
پاسخ ساده و پیچیده است!
جامعه یکدست نیست و هر چهار عکس العمل محتمل است. به جای این پرسش که در حقیقت یک نمونه گیری آماری است و بستگی مستقیم به موضوع و چگونگی بیان ما دارد، بهتر است بپرسیم:

چگونه می توان کاری کرد که بیشینه جامعه با خود بالغ اش به ما عکس العمل نشان دهد؟

چگونه فرد یا گروهی که در کودک یا والد انتقادی خود مانده است را می توان متعادل کرد تا والدانه (حمایتی) و بالغانه به ما واکنش نشان دهد؟


چگونه چنان فرد یا گروهی که بالقوه می تواند تصمیمات احساسی در مورد ما بگیرد را می توان به هوش هیجانی بالاتری رساند؟


حالا کم کم به مسیر اصلی می رسیم:
در مثال خاله شادونه اگر تک تک بچه ها شروع می کردند به گفتن اینکه :"خاله خاله منم منم ...منم خودم خودمو می شورم"، فرصت عکس العملی هیجانی، موقتاً از خاله شادونه گرفته می شد. در چنان شرایطی وی برای کنترل اوضاع احتمالاً می گفت: "ولی هیچکدوم ماشین لباسشویی رو نمی تونین خودتون روشن کنین" (قلاب کردن کودک درون) (برای آشنایی با مفهوم قلاب کردن کودک درون به فایل شماره نوزده از این پیوند گوش کنید)
با این حرف بچه ها نمی پرسیدند: "چه ربطی داره؟!" بلکه سکوت می کردند ولی سکوتشان لزوماً پایدار نمی ماند. برای پایداری نیاز به فرافکنی و استفاده از دکترین شوک به طور پی در پی تا رسیدن به سکوت و بی تفاوتی مطلق می بود.
اگر ما نیز همچون بچه ها مدام یک حرف و موضع را در رابطه با گرایش های جنسی فقط تکرار کنیم چه می شود؟
پاسخ بستگی مستقیم به آن حرف، موضع و بیان ما دارد ولی تکرار و بی تفاوت کردن بخشی از جامعه که هدف ماست بدون وارد نمودن افراد به محدوده "والد حمایتی" و "خود بالغ" فقط می تواند هوش هیجانی آن گروه را موقتاً بی حس کند که هر لحظه امکان حس یابی مجدد آن وجود دارد. بنابراین لازم است که افراد در تعامل با اقلیت جنسی با خود بالغشان عکس العمل نشان دهند.

برای بردن فرد یا گروه از خود کودک به خود بالغ، ابتدا عزت نفس و اعتماد به نفس وی باید بیدار شود. در پی چنین بیداری نه تنها به هوش هیجانی بالاتری دست می یابد بلکه قادر خواهد شد بیاندیشد و یاد می گیرد به اندیشه و فکر و خروجی آن از جمله علم و دستاوردهای علمی توجه کند. با بیشتر آگاهی دادن و تحلیل خواستن، وی گرچه ممکن است در ابتدا مقاومت نماید ولی به شرط وجود بستر محیطی مناسب سرانجام به استفاده بیشتر از عقل و منطق تشویق می شود؛ در حالی که با مثال و قیاس با مصادیق بیرونی، فازی شدن منطق وی ممکن می گردد. در این فرایند است که یک همراه و حتی پشتیبان می تواند برای ما ساخته شود و پایدار بماند!

ده عامل ایجاد و تقویت حرمت نفس را از فایل های صوتی "موفقیت" دکتر فرهنگ هلاکویی و از این پیوند دریافت کنید.


آشکار است که خود ما به عنوان اقلیت نیز برای اینکه وارد تعامل بالغ-بالغ با جامعه شویم ابتدا باید به خود بالغ خویش رسیده باشیم تا بتوانیم آنقدر عزت نفس و آگاهی جامعه را بالا ببریم که بتواند با خود بالغ، ما را تحلیل و حمایت کند. اینکه گرایش های جنسی، ژنتیکی بودن یا نبودن آن و ... کورکورانه پذیرفته یا نفی شود یعنی جامعه با فرافکنی، شوک و پس از رسانده شدن به بی تفاوتی در آن بماند، تنها با دور نگه داشتن جامعه از فرهیختگی و خود بالغش ممکن است.
صحبت با خود کودک جامعه و خود والد در جای خود کاربرد دارد و برای کسانی که بیشتر تصمیم هایشان احساسی و رضایت بخش است به شدت موثر و به نسبت اثربخش تر می شود ولی تضمینی برای پایداری ندارد و در عمل، پا جای دیکتاتورها گذاشتن است.

جمله های زیر نمونه هایی اند که کم و بیش در تارنماها و صفحه های عزیزان اقلیت دیده می شود:

۱- همجنس بازان آبروی همجنس گرایان را می برند.
۲- دوجنسگرایان باید تکلیف خود را با همجنسگرایی روشن کنند؛ یا با ما یا با اونا.
۳- پدر، مادر شما خطایی نکردید که من همجنسگرا شدم.
۴- همجنسگرایان را دگرجنس گرایان به دنیا می آورند.
۵- فهم رنگین کمانی بودن عشق خیلی سخته؟!
۶- همجنسگرا نشدم، همجنسگرا به دنیا آمدم.
۷- عشق رنگین کمانی است.
۸- همجنسگرایی انتخاب من نبود.

هر یک از جمله های بالا با کدام خود، بیان شده اند؟ (پاسخ خود را با شماره جمله تطبیق دهید و بررسی کنید کدام اثرگذار ترند.)
۵- والد انتقادی ( نمی فهمی دیگه)
سه مورد آخر: با بیان بالغ گفته شده است. (دنیایی از استدلال و حقایق علمی و تحقیقات را به دنبال می آورد. پرسش هایی را با چرا، چگونه و ... به ذهن مخاطب می رساند.)
۱- خود کودک (رفتار جنسی، گرایش جنسی نيست.)
۴- والد انتقادی (ما گناهی نداریم شما بودید!)
۲- خود کودک (چه تکلیفی؟)
۳- والد حمایتی (حمایت والدانه از پدر و یا مادری که به دنبال مقصری در وجود خویش اند)

بجز سه مورد آخر بر بقیه جمله ها اشکالات مفهومی و منطقی وارد است، هرچند اثربخشی هر یک بسته به اینکه طرف مقابل با کدام خود می شنود و در آن مانده است متفاوت می شود.
بهتر است خود کودک مخالفان احساسی و هیجانی ما ترمیم شود و به والد حمایتی و بالغ برسد تا زبان مشترکی در سطح بالغ پیدا شود چراکه تکرار و بی تفاوت سازی جامعه تنها با زبان والد حمایتی و بالغ، پایدارتر و درست تر است.

عزت نفس و اعتماد به نفس در رابطه مستقیم با هوش هیجانی است و برای بالا رفتن هوش هیجانی اول باید عزت، اعتماد و حرمت به نفس را بالا برد تا فرد و جامعه از جمله تک تک ما بتواند خود تکامل یافته اش را زندگی کند و فرهیخته عکس العمل نشان دهد؛ نه اینکه فقط زنده باشد و بالقوه بتواند زندگی را از خود و از ما نیز بگیرد.

مفهوم کاربردی چنین زندگانی در جامعه ای پویا این است که ما به عنوان رنگین کمانی ها نیازمند بسترسازی مشترک با جنبش های مرتبط هستیم و به عنوان بهترین یاور و نمونه عینی می توانیم تابوهای بی پایه فرهنگی-اجتماعی-مذهبی را به نفع فرهیختگی عمومی تغییر دهیم، تعدیل کنیم یا بشکنیم تا مردمی سالاری به ضمانت وجود و پایداری خود یعنی بالغ رأی دهندگان برسد.

با این حساب فعالیت ما باید حساب شده مخاطب را به مسیر اصلی هدایت کند. نباید فراموش کرد که این تردید، شک و حتی انکار اول کار است که از راه تکرار و در مسیر بی تفاوتی، هوش هیجانی عوام را به اندیشه و منطق و انتخابی هرچه بیشتر عقلایی و عدالت جویانه می تواند پیوند زند.

زنده باد زندگی ایرانی بالغ!