اینجا هستید: خانه » دسامبر 2012
بودن یا نبودن، مسئله ما تنها این نیست.
گرایش جنسی مانند هر پدیده دیگری در
طبیعت طیف پیوسته ای دارد ولی بیشتر مخالفان اقلیت های جنسی در دنیای دو ارزشی سیر
می کنند. منطق دو ارزشی نمی تواند پدیده های فازی را به عدالت تبیین کند. ( مقیاس کینزی )
با این حساب بحث اینکه همجنس گرایی را خوب می دانید یا بد. قبول دارید یا نه. بحثی
سیاه و سفید است که پاسخ جالبی در پی نمی آورد. مخالفان از بین بودن یا نبودن ما،
مطمئن ترند که نبودن را انتخاب کنند. پیش از بحث باید تلاش کنیم طرف مقابل دنیا و
خودش را آنطور که هست، پیوسته چون طیف ببیند. ( دوازده قدم برون آیی به این کار
می آید )
احمدی نژاد مشروطه نو را کلید زد؟!
احمدی نژاد اظهارات بی سابقه ای درباره انتخاب غیر مستقیم رهبر و جایگاه مجمع تشخیص و در اقلیت بودن هواداران نامزدهای راه یافته به مجلس مطرح کرد. منبع: ایلنا
عملکرد وی در تضعیف جایگاه سنتی رهبری مشهود بوده است.
معنای این عملکرد و ارتباطش با شعار مدیریت جهانی با درک این تاکتیک روشن خواهد شد که:
"اگر خواستی جایی را مدیریت کنی یا مدیریت خود را تثبیت نمایی ولی توان آنرا نداری، ابتدا آنجا را به آشوب بکش سپس راه چاره ای ارائه بده"
این تئوری دو بازیگر نقش اول سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی را پشت خود دارد. (نه اینکه در دنیا تنها دو بازیگر داشته باشد).
مدیریت جهانی نه از روی علم که از روی همین تئوری سودای آنهاست.
در عرصه داخلی نیز این تئوری در کنار دکترین شوک دنبال شده است تا مقام ها و جناح های داخل نظام از یک طرف خود را واجب الوجود تبلیغ کنند و از طرف دیگر حریف ها را از میدان به در نمایند.
بازنده این ماجرا جریان های برانداز و اصلاح طلب هستند و در اصل ملت ایران بازنده می شود مگر آنکه در میدان عمل، فرمان را بدست گیرد.
سپاس گذار چه کسی باید بود، نمی دانم ولی اظهارات اخیر احمدی نژاد بالقوه این توان را دارد که مشروطه نو (رهبری مشروطه) را به دست خود آنها کلید بزند و بالفعل می شود اگر مردم ماشین وی را هل دهند.
فقط زمانی می توان مطمئن شد تقابل نهاد های بر آمده از جمهوری با نهادهای حکومتی یک بازی تجاری-سیاسی-مذهبی در راستای تئوری بالا نیست که وی در کلام و در عمل خس و خاشاک را به رسمیت شناسد. آنوقت می شود فهمید به درک درستی از مردم سالاری و حتی مردمی سالاری رسیده است.
به امید تابش خورشید و پدیداری رنگین کمان بر پهنه سیاسی ایران
عملکرد وی در تضعیف جایگاه سنتی رهبری مشهود بوده است.
معنای این عملکرد و ارتباطش با شعار مدیریت جهانی با درک این تاکتیک روشن خواهد شد که:
"اگر خواستی جایی را مدیریت کنی یا مدیریت خود را تثبیت نمایی ولی توان آنرا نداری، ابتدا آنجا را به آشوب بکش سپس راه چاره ای ارائه بده"
این تئوری دو بازیگر نقش اول سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی را پشت خود دارد. (نه اینکه در دنیا تنها دو بازیگر داشته باشد).
مدیریت جهانی نه از روی علم که از روی همین تئوری سودای آنهاست.
در عرصه داخلی نیز این تئوری در کنار دکترین شوک دنبال شده است تا مقام ها و جناح های داخل نظام از یک طرف خود را واجب الوجود تبلیغ کنند و از طرف دیگر حریف ها را از میدان به در نمایند.
بازنده این ماجرا جریان های برانداز و اصلاح طلب هستند و در اصل ملت ایران بازنده می شود مگر آنکه در میدان عمل، فرمان را بدست گیرد.
سپاس گذار چه کسی باید بود، نمی دانم ولی اظهارات اخیر احمدی نژاد بالقوه این توان را دارد که مشروطه نو (رهبری مشروطه) را به دست خود آنها کلید بزند و بالفعل می شود اگر مردم ماشین وی را هل دهند.
فقط زمانی می توان مطمئن شد تقابل نهاد های بر آمده از جمهوری با نهادهای حکومتی یک بازی تجاری-سیاسی-مذهبی در راستای تئوری بالا نیست که وی در کلام و در عمل خس و خاشاک را به رسمیت شناسد. آنوقت می شود فهمید به درک درستی از مردم سالاری و حتی مردمی سالاری رسیده است.
به امید تابش خورشید و پدیداری رنگین کمان بر پهنه سیاسی ایران