همجنس گرایی سنگ محک عیار مردم سالاری است. چرا؟

مطمئن بودم حرکت سبز مردم دوام پیدا نمی کند چون هر حرکتی به دنبال انگیزه ای انجام می گیرد. هر انگیزه ای از اندیشه می آید. اندیشه پشتوانه یک جنبش معمولاً در قالب جهان بینی و مفاهیمی ارزشی توسط رهبران جنبش عرضه می شود. انسان ها سنجش این ارزش سازی را با منطق خود انجام می دهند. اگر یک مفهوم با منطق آنها جور و مصادیق آن قابل لمس بود و از رسیدن به آن احساس خوشنودی داشتند، برای بدست آوردنش حرکت می کنند و حتی جان می دهند.

به این صورت منطق، بستری است که حرکت های اجتماعی از جمله حرکت به سوی مردم سالاری از آنجا رشد می کند.

جنبش سبز در اصل با شعار "ایران برای همه ایرانیان" آغاز شد. شعاری که از بستر منطقی فازی برخاسته بود. ولی آیا منطق بیشتر ایرانیان دو ارزشی نبود و نماند؟

دانلود فایل تورنت فیلم کوئییر - QAF USA

سریال QAF(USA) در پنج فصل و 84 قسمت 50 دقیقه ای تهیه شده و در به تصویر کشیدن ابعاد مختلف زندگی همجنس خواهان در نوع خود بی نظیر است. هرچند سریال، گرد چند دوست دور می زند ولی تنوع شخصیت ها و تغییر رفتارها و حوادث به گونه ای جذاب و استادانه انتخاب شده اند که بیننده همجنسگرا در هر شرایط و سنی خود را در گوشه ای از آیینه سریال می بیند. جالب اینکه با کنار هم قراردادن زندگی شخصیت های سریال و ساختن یک شخصیت مجازی می توان زندگی همجنسگرای  امروزی را با همه فراز و نشیب هایش از نوجوانی تا حتی پس از مرگ در آیینه ای تمام قد دید! او می تواند تا لحظه مردن تنها باشد یا اینکه قبل از سن 18 سالگی به گرایش خود پی ببرد.

بورس رنگین کمانی ها

جای طرح های رنگین کمانی توی ویترین مغازه ها، روی تی شرت ها، طلا و جواهر و خیلی جاهای دیگه خالیه. خیلی دلم می خواست یه خیابون یا فقط یه بازارچه یا تنها یه مغازه مال ما بود که به عشق ما بورس شش تا رنگ می شد.
طرح های شش رنگ جای خودشو باید باز کنه وگرنه پنجاه سال دیگه هم نمی تونیم یه گردن بند یا یه لباسی که می خوایم اصلاً پیدا کنیم چه برسه به پوشیدنش.
چند روز پیش تو خواب دیدم من با اونی که خیلی دوستش دارم هر کدوم یه تی شرت سه نواره پهن پوشیدیم. مال من قرمز و نارنجی و زرد، مال اون سه رنگ دوم. با هول بهم گفتم :"هرکی ما رو با هم ببینه می فهمه ما گی هستیما" گفتم:" نه بابا! کی این چیزا حالیشه"
از جا پریدم. خیلی غصه ام شد چون حتی تو خوابم نتونستم رویایی باشم.     


آنهایی که می دانند و آنهایی که نمی دانند برابرند؟

قدرت برای جوامع رشد یافته در دانش و آگاهی، علم و اطلاعات نهفته است؛ در ایران خوب می دانید اما ... .
کسی که بیشتر می داند و بهتر می فهمد، فرهیخته تر فکر و عمل می کند و قاعدتاً باید قدرت بیشتری بدست آورد و درآمد بهتری داشته باشد.
در جامعه ای که رشد نیافته است، اگر کسی بخواهد با فرهیخته شدن و یا فرهیخته کردن، قدرت بگیرد و یا قدرت بدهد، نافرهیختگان برای امنیت خود به مقابله با او بر می خیزند، به ویژه آن زمان که رقابت برای بقاء و بیشتر داشتن ضروری باشد. اگر نافرهیختگان در چنین شرایطی اکثریت را هم داشته باشند و اگر ابزاری مانند مردم سالاری را در اختیار بگیرند، نتیجه فاجعه بار خواهد بود.
نافرهیختگان امور روزانه خود را چگونه انجام می دهند؟
با دروغ، زیراب زدن، کلک، کار درست نکردن و نبود درستی در کار و هر چه از جنس نافرهیختگی باشد. لازم نیست گفته شود چنین جامعه ای امور مملکتی را چگونه انجام می دهد و ساختارهای سیاسی – اقتصادی را چگونه می چیند؛ خود تا آخر کار رفتید.
پرسش اینجاست که چرا مردم در چند سده اخیر در گرفتن حق و فرهیخته کردن خود، این قدر منفعل عمل کرده اند؟
چرا برای یک هوای تمیز، کاری نمی کنند؟!
چرا برای آزادی موسوی و کروبی یا زندانیان حقیقی آزادگی کاری نمی کنند؟!
چرا اجازه می دهند بانک مرکزی با ریال یعنی سفره و حساب بانکی شان بازی کند؟!
چرا پول نفت را نمی خواهند؟!
چرا اجازه می دهند نفت خوزستان به فرض برای ایران خرج شود اما به درآمد آستان قدس کاری ندارند؟!